صدای غذا خوردن دنی و رفت و آمدهای مکررش که مرتب از جلوی او رد میشد آزارش می داد و هرلحظه ممکن بود که بهش بگه هی پسر از امروز بفکر جایی برای خودت باش! ولی اینکه در جواب چرای دنی چه می گفت مانع از اون بود که به دنی بگه جورت و پلاست را جمع کن و برو! و در عوض هر لحظه بخودش هی می گفت صبور باش و حرکات آزار دهنده خودش را از نگاه احتمالی دنی میدید تا به این صبور بودن خودش کمک کنه.
داشت فکر می کرد از زمان جدائی آگاهانه شون تا کنون با 26 نفر در زمان های مختلف همخونه بوده که اگر هشت تا از این همخونه ها را که صورت گروهی داشته کم می کرد با 18 نفر دیگه تو یه آپارتمان زندگی کرده بود. 6 نفر از این تعداد سه تا زوج بو ده اند که باهاشون روزگار گذرونده بود و 8 نفر زن و بقیه مرد ولی هنوز نمی تونست به این سوال جواب بده که کدوم موقعیت رو ترجیح میده فقط می دونست که حساسیت هاش کمی زیادتر شده و نسبت به قبل سخت گیر تر . تصمیم گرفت همه را دونه دونه بیاد بیاره و ببینه با کدومهاشون دوباره حاضره همخونه بشه. فکر کرد چطوره اگر قصه همه شون رو بنویسه و به خودش هم یه نیگاه دیگه از بیرون بیاندازه! انگار که اون نبوده و یه نفر دیگه بوده که این همه ماجرا داشته.
ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.
حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.
همخونه
