خب اعتراف می کنم یه عالمه تعصب داشته ام یه عالمه ناآگاهی داشته ام و خیال می کردم که خیلی دانایم وتعجب می کردم که چرا دیگران نمی فهمند! یه عالمه اشتباه , باورغلط و ایمان نادرست و قضاوت های ناعادلانه که یه ذره هم برناعدالتی بودنشان تردیدی نداشته ام! یه عالمه کوتاهی و وقت نگذاشتن برای نزدیکان و دوستان یه عالمه خودخواهی های پنهان در حالی که بشدت خودرا منصف و برای دیگران می دانسته ام! می خوام بگم نمیشه بدون نقد و یادآوری واقعیتی که وجود داشتیم دیگران را درک کنیم و یا حرکت و جامعه ای را تشویق به اصلاح و پذیرش مفاهیم جدید بکنیم. باید باور عمیق داشت که قسمتی ازتقصیر کنش های آنانی را که دشمن میپنداشتیم و یا میپنداریم برعهده ماست!برعهده ما که نتوانستیم آنان را به کنش های نرم تر و آهسته تری واداریم! ما که دانش و هنر امروز را نداشتیم! امروزی که میشود با صداقت گذشته را دید. گذشته ای که ما نیز در آن حضور داشته ایم و نسبت به آن مسیولیت داریم. مسولیت نقد و یذیرش تقصیر و ناآگاهی.