من که تو تاکسی نشستم راننده داشت می گفت که قاضی بناحق علیه او حکم صادر کرده . از مسلمونی می گفت و اینکه ما واقعا مسلمون نیستیم و مرحوم راشد وقتی از سفر فرنگ برگشته گفته اونا از ما مسلمون ترن با اینکه دین و ایمون ندارن! گفت راشد را می شناسید که. نه سن شما قد نمیده. یه آخوند خوبی بود که جمعه شب ها تو رادیو سخنرانی می کرد.حالا هم ملت ما اینجورین. کسی به کسی رحم نمی کنه. همه اش دروغ و کلاهبرداری و.......دوباره بحث رفت سر حکم قاضی و اینکه میشه علیه حکم او شکایت کرد و دعوا را به مرجع دیگری حواله داد و....آخرش رسید به اینجا که موضوع دعوا شما چی بوده؟ راننده شصت و اندی ساله تعریف کرد که 2 ماه پیش دو تا خانم عقب ماشین نشسته بودند و مردی که بعدا معلوم شد 27 سال داشته آنها را انگولک کرده و من هم غیرتم قبول نکرد و کتک کاری کردم. که البته بعدا فکر کردم وضع اون زن ها هم خراب بوده!! خلاصه بعد از یکماه اون جوون سکته کرده و مرده که ربطی به دعوای ما نداشته ولی برای من 3 میلیون تومن دیه بریده اند!! از کجا بیاورم بدم؟
مسافر پشتی که انگار در امور دادگاه رفتن و قاضی و این حرفا تجربیات زیادی داشت گفت : آخه چرا دخالت کردی؟ فوقش پلیس 110 را خبر می کردی و خودشون از پس هم برمی اومدند. مسافر دیگر هم گفت: اون 30 سال پیش بود که برا اینجور مسائل دعوا می کردن. حالا که امری عادی و هر روزه است و هرکس خودش باید مسئله اش را حل کنه. راننده گفت دیگه غلط بکنم داخل دعوا بشم. اون لکاته ها ایستادند دعوا را تماشا کردند و رفتند. من موندم و اون یارو که به درک واصل شد و این بدبختی ها.
شاید این داستان ها و همه حرف های ردوبدل شده تو تاکسی تکراری باشند
ولی مرگ یه پسر 27 ساله خیلی وحشتناکه. اون چرا مزاحم اون دوتا خانوم توی تاکسی شده بود؟ محرومیت بوده یا مریضی؟ آیا اون خانم ها می توانستند برخورد دیگری داشته باشند که موجب درگیری راننده با پسر 27 ساله نشن؟ اون پسر چرا سکته کرده؟ و اون راننده تاکسی که ادعای جوانمردی و غیرت داشته چرا با اون لحن هم اون خانم ها را لکاته نامید و هم مرگ پسر 27 ساله را گفت به درک!
این جوانمردی و غیرت چیه تو فرهنگ ما که اینقدر متناقض و حال بهم زنه؟ گاهی وقت ها فکر می کنم به زحمت میشه از توش معنای انسانی رو درآورد!
