ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

4 آبان ماه 1383

یه جائی ویرجینیا ولف توی سخنرانی اش گفت که بجای اینکه سعی کنید بر دیگران تاثیر گذار باشید به مسائل خود فکر کنید وحرف خودتان را بزنید!

من همینطور ک به پشت تو رختخوابم دراز کشیده بودم تا منگی وگیجی اینروزها را راحت تر تحمل کنم و سوت کشیدن گوشم را نادیده بگیرم به منظور ویرجینیا فکر کردم. به مسائل خود فکر کردن و حرف خود را زدن بجای کوشش در تاثیر گذاشتن بر دیگران!

هزاران برداشت خوب می تونم از آن داشته باشم به مسائل خود فکر کردن یعنی به همان چیزهائی که ذهنم را مشغول داشته حالا چه می خواهد خیلی خصوصی باشد و چه دایره بزرگتر اجتماع را در بربگیرد. فقط کافیست که صادقانه  آنچه را که در مورد مسائلم فکرمی کنم بنویسم. هی بنویسم و بنویسم. از هر زاویه ای که  می بینمش به تصویرش بکشم و مطرح ش کنم. بیرون ش بریزم و خودم را سبک کنم!

واز عدم کوشش در تاثیر گذاشتن بر دیگران اینرا می فهمم که احساس عقل کل به آدم دست نمی دهد وبه خودبزرگ بینی دچار نمی شود و ونیز کمتر انرژی اش را هدر می دهد!

دارم کتاب خاطرات سیلویا پلات شاعره ونویسنده آمریکائی را میخوانم که در سن سی سالگی خودش را کشت

و شوهر اسبق مشهورش تدهیوزکه این دفترچه ها را منتشر کرده اعتراف می کند که 2 دفتر آخر عمر سیلویا را سوزانده و کلی از مطالب کنونی را هم سانسور شده در اختیارما قرار داده ! و مترجم عزیزمان هم صادقانه  در تمامی صفحات مرتب به ما میگوید که ترجمه اصلی این جملات ممکن  نیست! چون در قوانین نشر ما نمی گنجد و طبیعتا امکان چاپ همین مطالب هم فراهم نمی شد.

برایتان بگویم که تا کنون که 50 صفحه از این خاطرات را خوانده ام این به ذهنم خطور کرده که سیلویا می توانست یکی از همین وبلاگ نویس ها باشد! بیان حس واقعی از زندگی روزانه با اسمی مستعار برای راحت تر بودن دیگران را نرنجاندن و آزادتر نوشتن!

می گویم آزادتر چون فکر می کنم با من موافق باشید که آزادی ما بستگی به خود ما محل زندگی ما و زمان ما دارد و نسبیتی ست که کسی نمی تواند در میزان ارائه آن به دیگران فخر بفروشد!

سیلویا پلات خودش را درد فترچه خودش سانسور نمی کرد چون مجموعه امکانات به او چنین حقی را می دادند! یعنی من کسی را تشویق یا پرهیز نمی کنم به خود سانسوری ولی برایم قابل توجه هست که تدهیوزنیز مرده اورا هم سانسور کرد چون اجتماع حتی در جهان پیشرفته نیز در شکل عام خودش قادر به قضاوت درست ودرک شرایطی که نویسنده در آن لحظه درآن قرار داشته نیست! 

و برا خودم نتیجه می گیرم که تلاش می کنم حرف ها ونوشته های افراد را بسته به موقعیتشان درک کنم و راجع به تناقض های گفتاری و رفتاری شان زود قضاوت نکنم چنانکه انتظارم از دوستانم راجع به خودم همین هست! یعنی در زمان قضاوتم کنید ونه در لحظه