ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

29 آبان ماه 1383

زن گفت: دیگه پوسیدیم. بسه دیگه. مگه قراره تا آخر همین باشه. دیگه زیادی شناختمت.

 خیلی وقت ها ازت لجم میگیره. کارهایی که انجام میدی برام غیر قابل تحمله.

 حسابی خسته شدم.

 تو اولین فرصت میرم تنها زندگی میکنم. برم ببینم تنهائی چه مزه ای میده.

دیگه حوصله ندارم.

 شوهر دیگه کافیه. البته تو هیچوقت شوهر نبودی. يه دوست بودی 

همیشه هم دوستت داشتم. هنوزم دوستت دارم.

 خدایا کی میشه بتونیم یه مدت از هم دور باشیم. هر کدوم براخودمون زندگی کنیم.

 هر وقت دلمون خواست همدیگه روببینیم.  مسئولیتی در قبال خویش و قوم یکدیگر نداشته باشیم.

کاش از اولش که باهم زندگی کردن روشروع کردیم هیچی چیزی روامضاء نکرده بودیم و هیچکس مارو بعنوان یه زوج نمی شناخت!

این امضاء لعنتی هزارا ن تعهد ناخواسته رو که قبولشون نداریم به ما تحمیل می کنه. همه جا نگاه ها و گوش ها دنبالمونه. آزارمون میده. مجبورمون می کنه. من از اجبار متنفرم.

مرد گفت:آره درست می گی زندگی روزمره و آگاهی از اون کشنده است. تموم رفتارهامون میره زیر ذره بین همدیگه

هیچ چیز خصوصی برامون باقی نمی مونه.  آزادی سلیقه و رابطه هامون رو از دست میدیم. بخصوص اون هایی که کاملا در مقابل هم قرار دارند. برا یکی آزار دهنده و برای دیگری خواستنی و آرامش دهنده.

از همه بدتر عادتی که بهم می کنیم .

 حتی و عشق و دوست داشتنمون هم رنگ عادت بخودش میگیره . اونقدر که بعد چند سال اصلا قابل تشخیص نیست.

 اعتمادمون رو به عاشق بودنمون از دست میدیم.

 عادت همش جلوی چشممونه.

 عادت مرتب در حال فریب ماست.

افسرده مون می کنه.

 شوقمون روازمون میگیره.

منم دلم می خواست هرکدوم یه زندگی دیگه برا خودمون داشتیم. هرچند می دونم که عادت هیچوقت ولمون نمی کنه مگر اینکه باندازه کافی از هم دوربشیم.

دوستشون گفت:  خوب چرا ازدواج کردین!!

زن گفت: اینجا ازدواج برامون امنیته. برا هردومون. وقتی با هم هستیم کمتر از اجتماعمون آسیب می بینیم. فرهنگ اینجا اینطوریه که فضای عمومی به متاهل ها اعتماد می کنه وهمه تهمت ها رو میریزه رو سر مجردها.

مردگفت: و البته دوست های خوب مجردی رو که می تونیم داشته باشیم هم از دست میدیم  چون اونام میگن شما متاهلید. انگار تاهل یعنی خداحافظی با تمام زیبایی های زندگی.

دوستشون گفت:من همیشه نوع زندگی و شجاعت شما روتحسین می کردم. شما خودتون ونحوه زندگی تون روبه همه قبولوندید.

مرد گفت: به همه که نه. و تازه به چه بهائی؟

زن گفت:  به بهای هدر دادن آنهمه انرژی که مجبوربه صرفش بودیم. چه استفاده های دیگری که می توانستیم از انرژی مان بکنیم و نکردیم.

مرد گفت: اینجا به هرحال همیشه اجبارهایی هست که ناگزیر از آنهائی و آسایشت را همیشه در گرو خودشان دارند  .

دوستشون گفت: هر جا که بروید و هرچقدر هم که دور شوید باز این فرهنگ و قید وبندهایش با شما خواهد بود.

زن گفت: البته اگر همه چیز را رها کنیم می تونیم فرهنگی را که دوست داریم بر خودمون حاکم کنیم

مرد گفت: اگه بتونیم رها کنیم! اگه بشه!

زن گفت: نمی دونم. تجربه اش نکردم. چرا باید از تجربه کردن بترسیم؟

دوستشون گفت: با تجربه کردن همیشه خطر کردن هم هست. ممکنه خیلی وحشتناک باشه!

زن گفت: هر چقدر هم وحشتناک باشه بهتر از اینه که روی عشق  رو گرد وخاک های پاک نشدنی بگیره1

مرد گفت: یا نتونی عشق و عادت را از هم تشخیص بدی

دوستشون گفت: زندگی خیلی عجیبه و  تازه نگه داشتنش  هنره.

زن گفت: هیچ لذت بزرگی بدون خطر کردن بدست نمیاد. منم فکر میکنم زندگی کردن یه هنره

مرد گفت: و هنرمند بودن آسان نیست.

دوستشون گفت: و شما همیشه تونظرم هنرمندهای بزرگی بودید.

زن گفت: و حالا تواین هنر موندیم! و دیگه برا جلورفتن خیلی ابزارها دست مانیست.

مرد گفت: می خواهیم تغییراتی تو خیلی چیزها بدیم ولی چشمون مونده به آسمون!

زن گفت: منتظریم که چی برامون می باره؟

دوستشون گفت: خب تا آسمون بخواد آون چیزی رو که منتظرشین براتون بباره همین زندگی رو ادامه بدین. برای من که هنوز دیدنتون زیبا و قشنگه

مرد گفت: آره. ولی طراوت قبلی رونداره

زن گفت: دیگه نمیتونه اینجوری بمونه

دوستشون گفت: اگه آسمون براتون نبارید چی؟

مرد گفت : شاید مجبور بشیم همینجا یه اقدام هایی بکنیم

زن گفت: هرچند بهایی که مجبور به پرداختش خواهیم شد خیلی سنگین تر از اون ور دنیا خواهد بود

دوستشون گفت: شایدم هم همین پیچیدگی های فرهنگی اینجاست که شما رو تونظرم هنرمند جلوه میده!

زن گفت: بله اینجا برای آب خوردن تو خیابون هم باید کلی از خودت هنر بخرج بدی که آسیب جسمی و روحی به تو وارد نشه!

مرد گفت: انرژی ما هنوز داره برای پیش پا افتاده ترین مسائل هدر میره. بخصوص برا زن ها اوضاع خیلی سخت تره و وقت زیادتری رواز اونها میگیره

زن گفت:

مرد گفت:

دوستشون گفت: