ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

27 آذر ماه 1383

تو این مدت که سرم شلوغ از کار بود وناخواسته به اون گرفتار شده بودم و البته هنوز ادامه داره

کتاب مسخ کافکا با ترجمه صادق هدایت روخوندم که اصلا از ترجمه اش راضی نبودم.

داستان مسخ بنظرم زیبا و بیشتر فلسفی اومد. سایر داستان های کتاب هم مضمون فلسفی داشتند که من خیلی با اونا کیف نکردم

کتاب خنده در تاریکی از ناباکوف را هم خوندم که ترجمه اش بسیار بد بود و خود رمان هم مثل رمان های درجه 2 قرن هیجدهمی بود! و فقط می توانم بگویم نویسنده بسیار حرفه ای ست و طرح داستان و ساختمان آن را از پیش کاملا آگاهانه برنامه ریزی کرده و ریاضی وار برامون قصه گفته!!

فیلم یک تار مواز ایرج کریمی را دیدم که نکته اش در گفتگوهایش بود. ولی بعنوان فیلم برای تماشگر خسته کننده بود و  فقط سطحی از روشنفکران ممکنه که برای دیدنش حوصله بخرج دهند ومطالب را گوش کنند که اونام خودشون مطالب گفته شده را از حفظند!

همه حرف های قشنگ فمنیستی می زنیم تا خود را مبرا کنیم از آنچه که داره اتفاق می افته!! ولی واقعیت اینه که همین که تو این جامعه و با این فرهنگ زندگی می کنیم نمی توانیم بی نصیب از الودگی در روابط باشیم می  خوام بگم خود  نویسنده هم نمی تواند مدعی مبرا بودن از آلودگی های مطرح شده در فیلم باشد!

فیلم طلای سرخ جعفر پناهی را تو ویدئو دیدم که بنظرم خیلی قشنگ بود. وحتی کشدار بودن صحنه ها هم تو را آزار نمی دادند ودر آخر می فهمیدی که صحنه های بنظر کشدار و طولانی چقدر در انتقال فضا و حس به تو کمک کرده است. بازی سرد نقش اول فیلم هم فوق العاده ست و بسیار دوست داشتنی.

دیگه یادم نمیاد چی خوندم و چی دیدم!! فقط می دونم که هی کار کردم وهی قرص آرامبخش خوردم که جوابگوی تپش قلب و استرس باشم!!

 مرده شور اینهمه احساس مسئولیت و خوش قولی مرا ببرند که فکر نمی کنم هرگز ازدستشان خلاص بشم!