قسمت چهارم- سفر هند پونا معبد اوشو گوآ
اينقدر اين انشاء طولانی شدکه ديگه ممکنه فراموشی من قاطی اش بشه!
خلاصه اتوبوس جلوی يه رستوران توقف کرد. يه رستوران خيلی بزرگ با يه کتابچه ليست غذای های گياهی و گوشتی و ۲ سالن مجزا برای گياهخوارن وگوشتخوارن!
سفارش کرديم که غذای مان تند نباشد! ولی ديس غذايی که جلويمان گذاشتند وحشتناک تند بود. مدير سالن متوجه حرکات لب و لوچه ما شد و سريع خودش را رساند و جويای احوال شد و در پاسخ غذا را برگرداند و ۲ پرس ديگر دستور داد برايمان بياورند. حجم غذا خيلی زيادتر از شکم و اشتهای ما بود يکی از پرس ها را گفتيم که ببرند.
و مقصود از تعريف کردن اين همه جزئيات اينکه موقع صورتحساب فقط همان يک پرس را حساب کردند و کلی احترام گذاشتند. و فکر نکردند چون رستوران بين راه هستند بايد گوشمان را ببرند. فرمول هدف ما جلب رضايت شماست را صادقانه اجرا کردند.
اين رفتار خستگی و عصبانيت راه را از ما گرفت و حسابی آراممان کرد. و ذهن مان دوباره به کار ساختن تصورات شيرينی از روزهای آينده مشغول شد. روزهائی در ساحل گوآ
اتوبوس دوباره را افتاد و ما آشنا و راحت تر به کارتماشای مناظرکنار جاده در زير نور ماه شديم. ديگر آنقدر مثل قبل سرعت اتوبوس و باريکی جاده و دست اندازها آزارمان نمی دادند و خودمون رو سپرده بوديم به روياها.
ساعت ۷ صبح يکساعت ديرتر از وعده رسيديم به شهر پنجوين مرکز گوآ
کلی راننده ريختند سرمان که مسير تان کجاست؟ هتل رزو کرديد يانه و...
يه راننده سمج را که نگاه هوشمندانه و دلچسب تری داشت را برگزيديم و سرنوشت سفر را سپرديم به دست او.
خيلی سريع ما و وسايل همراه را در تاکسی اش جابجا کرد و ضمن حر کت به سمت مسير برامون توضيح داد که حدود ۹ ساحل وجود داره که سه تا معروفتر از بقيه هستند و ساحل مناسب تيپ و روحيه شما کلن گوت است و آنجا هم محله خاصی می برمتان که بر بقيه ترجيح دارد.
تجربيات و شنيدار ها وديدار های بعدی ما از ساير ساحل ها و نيز ساير محله های ساحل ما تائيد گر حرف های اين راننده تاکسی باهوش بود.
ويلايی که او ما را برد و آشنا کرد بسيار زيبا و تميز بود و صاحبش دکتر محترمی که از دادن سرويس ملحفه و حوله تميز هر روزه هيچ دريغی نداشت.
کرايه تقريبا شبی ۱۲ دلار ما در مقايسه با هتل شبی ۲۵ دلار در ۲۰۰ متری ما بسيار ارزان محسوب ميشد. و ما واقعا خوش شانس بوديم که به تور چنين راننده ای افتاديم.
هوای عالی آسمان آبی خوب و محيطی سرشار از گرما و انرژی ما را مست خودکردند. و احساس کرديم خوش آمدگويی و استقبال بهتر از اين نميشه.
هيجان زده و خوشحال ورج و وورجه کرديم تا زودتر خودمان را به کنار ساحل برسانيم
