ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

2 اردیبهشت 1384

قسمت ششم- سفر هند پونا معبد اوشو گوآ

می خوام هرچی گفتنی که الان یادم بیاد بگم و این انشاء رودیگه  تموم کنم!

2 روز بعد با اصرار دوست سمجمون که همیشه تو انجام خواسته هاش خیلی پیگیره یه موتور وسبا گازی  کاملا اتوماتیک و شیک کرایه کردیم به 250 روپیه برای 24 ساعت با باک خالی از بنزین! 2 لیتر بنزین ریختیم توش لیتری 45 روپیه! اگه تصدیق بین المللی موتور داشتیم کرایه این موتور میشد 200 روپیه!

در واقع موتور سواری ما امری غیر قانونی محسوب میشد ودر هربار گرفتار شدن 2000 روپیه جریمه داشت بدون توجه به اینکه قبلا جریمه شده ایم یا نه!! سه ترکه سوار شدنش هم خود جریمه ای دیگربود که ما البته از هیچکدوم از این مقررات اطلاعی نداشتیم و یکروز را 2 ترکه و 3 ترکه در منطقه گلن کوت گشتیم و خوش شانسانه مشکلی هم برامون پیش نیومد. و نکته جالب دیگه اینکه این موتور هیچ قفل و چفت و بستی نداشت و آژانسی که آنرا کرایه داده بود گفته بود هر جا که بخواهید می تونید رهایش کنید! کسی آنرا نخواهد دزدید! و واقعا همینطور بود. ما حدود 5 ساعت توی فشن ومارکت شنبه شب بودیم و وقتی برگشتیم موتور به حالت سابق منتظرمان بود.

گفتم فشن! یه بازاری مثل نمایشگاه های خودمان در هفته های قبل از سال نو که در آن صدها دکه لباس و صنایع دستی و چرمی و...نیز بوفه های مختلف غذا از قوم ها و ملیت های مختلف ارائه میشد و بازی چانه زنی هم حسابی در آن جریان داشت بعلاوه شو لباسی که توسط غربی ها با موزیک و دنگ و فنگ ها ی کامل یه فشن ماهواره ای اجرا میشد و کلی آدم را روی صندلی هایی که د رمحیط باز و اطراف ریل رفت وآمد مانکن ها قرار داشتند می نشاند!

این بازار هرشنبه برپا بود و امکان دیدن کل اجناس وخریدنی های منطقه را برای توریست ها فراهم می کرد.

و براتون بگم که آنقدر آنجا چانه زنی دیدیم و تمرین کردیم که فردایش توانستیم کیفی را به قیمت ارزانتر از حراج بازار از دکه لباس داخل شهربخریم!!

تو محله ما از اون دانسینگ هایی که تصورش را داشتیم وجود نداشت و ما هم اصرار داشتیم که برویم دانسینگ! البته بیشتراین من بودم  که مثل همیشه اصرار بر ترقص می کردم!

 دریک کتابچه راهنمای شهر را داد به ما و چند دانسینگ را نشان کردیم و نهایت شبی را با همه خستگی هایی که تو بدنمان بود اختصاص دادیم به دانسینگ.

زوجی 200 روپیه و فرد مجرد نر!! 300 روپیه می بایست ورودی می داد!! وما سه نفر را زوج محسوب کردند و 200 روپیه دادیم تا به یک دانسیگ هندی رفته باشیم!

دانسینگ تقریبا تومحیط باز رستورانی بود که بار ومیز بیلیارد  داشت! و موزیک ها هم 2 سه ریتم تکرار شونده و یکنواخت بودند که به زور باند می کوباندند . تا ساعت 12.5 شب هم همینطور جمعیت جوان اضافه می شد و آبجو در دست در وسط فضائی که قرار بود دانسینگ باشد می ایستادندوگپ می زدند! مثل مهمونی های جدید باب شده چند سال اخیر خودمان که در آن بجای رقص دود سیگار ست و تو نخ هم رفتن های لوس !!

وناگفته نمونه که من بی توجه به محیط از خجالت خودم دراومدم  و رقصم را با همون آهنگ ها بجا آوردم و مطمئنا اگر اخبار هم پخش می کردند من خود را شرمنده عبادت رقص نمی نمودم!

شنیدیم که دانسینگ کوبائی ها بهترین دانسینگ منطقه است ولی در شب های باقی مانده  ما فرصتی برای رفتن به آنجا نبود  چنانکه کشتی های کوچک تفریحی هم بودند که با 1200 روبل به صرف پذیرائی نامحدود غذا و مشروب تو را 6 ساعت در کل شپه جزیره می چرخاندند و تمام زیبائی های افسانه ای آنجا را که شامل قصرهای قدیمی و پارک آزاد حیوانات وحشی و... بود را نشانت می دادند! و  ما فرصت بهره بردن از آنرا پیدا نکردیم

آخرین روز در گوآ را با صبحانه مفصل انگلیسی در دکه ساحلی دریک و عصرانه شاممان را در رستوران آرام و زیبای نزدیک محل با قوت تمام میل کردیم تا ساعت 8 شب در پنجوین باشیم برای برگشتن به پونا!

و این دفعه دیگر اتوبوس واقعی ولوو بود که با 10 دقیقه تاخیر رسید و پذیرایی مرتبی شامل هوای خنک و پتو محافظت از هوای سرد داخل اتوبوس! و یه بطری آب از ما نمود. و بابت این سفر نفری 450 روپیه گرفت. و6 صبح راس ساعت مقرر ما را در پونا پیاده کرد.

و ما با تجربه یکراست رفتیم  متل happy home   و اتاقی گرفتیم که هر 24 ساعت کرایه اش میشد500 روپیه .نمی دونم گفتم یا نه ولی اونجا ساعت تخلیه اتاق همون ساعت تسخیر اتاق در روز قبل می باشد!

مهیا شدیم برای یکروز کامل در معبد اوشو بودن! صبح ساعت 5 بیدار شدیم که به مدیتیشن 6 صبح برسیم.

5 دقیقه از زمان شروع مدیتیشن گذشته بود و اجازه ورود به سالن مربوطه را به ما ندادند!

بلیط استفاده نکرده 1200 روپیه برای  روز اول هم از اعتبار ساقط بود ومی بایست دوباره نفری 330 روپیه برای ادامه بودن در معبد می پرداختیم. چانه زدن هم فایده ای نداشت... که ما تلفن زدیم و گفتیم که هفته بعد میاییم واطلاع نداشتیم  ...حرف هائی بود که براشون گوش شنوائی نبود. چاره ای نبود! هم هزینه اولیه را متقبل شده بودیم و هم کنجکاو و علاقه مند به دیدن و سیر کردن معبدی بودیم که در باره اش زیاد شنیده بودیم

خسته شدم از نوشتن و می ترسم بقیه را هم مثل بالا سرهم بندی کنم و بروم!! بنابراین آخرین قسمت را می گذارم در اولین فرصت خوب و باحوصله بعدی که بنویسم اوشو چگونه بود و چه احساسی داشتیم از آنجا بودن