ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

17 خرداد ماه 1384

اینارو می نویسم که دیگه هی بیانشون نکنم ! شاید شما روناراحت کنه ولی یه کم ناراحت شدن هم شاید برامون لازم باشه وهوش وحواسمون روجمع کنه...اصلا تواین جامعه چه خبره؟ ....

باور می کنید که یه کارگر ماهانه تو همین تهرون پنجاه هزارتومان حقوق بگیره ؟ باور می کنید که همین حقوق هم ممکنه سه ماه عقب بیافته؟ باور می کنید که که یه دختر از صبح سا عت 9 تا 7 بعد ازظهر سرپا وایسه و کارکنه و هشتاد هزارتومان حقوق بگیره بدون بیمه و هیچ مزایایی و صدها متلک و تهدید به اخراج شدن را هم تحمل کنه؟ و باور می  کنید که برای همین شغل هایی که ظاهرا بدون تخصصش هم می خوانند کلی داوطلب وجود دارند که حاضرند با مزد کمتر هم کار کنند؟ می دونید که در نود درصد جاها اول یه کاغذ به کارگر میدهند که امضاء بدون تاریخ پای متنی بگذاره که توش نوشته من همه حق وحقوق قانونی ام را گرفته ام وهیچ طلب وادعایی ندارم!

می دونم که باور میکنید وخودتون خیلی بدتر از اینائی که من گفتم را میدونید ونمیگید چون فقط اعصابتون روداغون می کنه. هی خودمون رو می زنیم به اونراه که نبینیم ونشنویم و بگذرونیم این روزگار را.

اگه کلمات تقدیرو سرنوشت نبود چطور می تونستیم خودمون رو آروم کنیم؟ راست میگید چه کاری از دستمون برمیاد؟ بهتره بریم توشعر و قصه و نقاشی و ....هنر خودمون رو گم کنیم. از عشق و راحتی وسبکی حرف بزنیم و هی با هم چت کنیم هی قهر و آشتی هی آه های ناامیدانه! و هی داد بزنیم که چقدر افسرده وغمگينیم! حق داریم. تواین جامعه وبا این مناظری که می بینیم حق داریم. من که سرم رو می برم تو کتابها و چشام رو میدم به دیدن فیلم و تئاتر و هی برا خودم نقدشون می کنم و بخودم میگم زندگی یعنی همین.

هرکی سرنوشتی داره و راضی به چیزیه! چیزی که داره و مجبوره که باهاش زندگی کنه! همونطور که من هی می رم کوه یا توپارک قدم می زنم و با خودم قسم می خورم که نسلی را بعد از خودم تواین جامعه باقی نگذارم!