ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

30 مرداد ماه 1384

انتظارات وبی توجهی های همیشگی

زن گفت: تو منو اصلا دوست نداری

مرد گفت: چرا دارم خیلی هم دوست دارم

زن گفت: تو به من بی توجهی. تو کارتو بیش از من دوست داری

مرد گفت: جنس تو و کار باهم خیلی تفاوت دارند

زن گفت: احساس مسئولیت تو در قبال کارت بسیار بیشتر از احساس مسئولیتت در قبال من است

مرد گفت: چرا تو هی خودت را با کار مقایسه میکنی؟

زن گفت: چون همه حواس تو پهلوی کارت هست. یا به آن فکرمیکنی یا در حال جواب دادن به سوال های دیگران هستی. همه زندگی مان به کار توآلوده شده و هیچ زمان معین ومشخصی ندارد

مرد گفت: ماهیت کار من اینطوریه. اعتماد دیگران به من بخاطر حس مسئولیتم در قبال کارمه.

زن گفت: ولی تونباید از زندگی مون برای کارمایه بگذاری

مرد گفت: کار من فقط کار نیست هنر هم هست ازانجام اون لذت می برم

زن گفت: تا جائی که لذت می بری من اذیت نمی شوم ولی وقتی تا حد بیمارشدنت کار می کنی مرا آزار میدهی. تو تمرکزت را از دست دادی چون همه ذهنت درگیر کاره

مرد گفت: درست می گی گاه زیادی کار می کنم و خودم رو وبدنبال اون تورا دچار مشکل می کنم

زن گفت: چرا نباید بتونی تو زندگی تعادل داشته باشی

مرد گفت: ماهیت کار من اینه که گاه مجبورم بیش از توان کار کنم و گاه کمتر از دیگران

زن گفت: آیا همه مردان مثل تو هستند؟

مرد گفت: هم من با آنها فرق دارم و هم کار من با کار آنها

زن گفت: ولی اینها دلیل بی توجهی تو به خودت و من و زندگی مون نمیشه

مرد گفت: حق داری سعی می کنم تعادلی بین کار و زندگیم ایجاد کنم

زن گفت: تا کنون بارها و بارها از این قول ها داده ای ولی هر  روز حواس پرتی ات دارد بیشتر می شود

مرد گفت: مسئله همین هست حواس پرتی ! ونه بی توجهی به تو. خودت هم می دونی که خیلی دوستت دارم.

زن گفت: آدم اگه خودش رودوست نداشته باشه نمی تونه عملا دیگران را هم دوست داشته باشه. تو وقتی متوجه سلامتی و سر وضع خودت نیستی چطور می تونی مدعی دوست داشتن وتوجه به دیگران باشی

مرد گفت: بله بی توجهی . حواس پرتی. بی دقتی. تعجب می کنم چطور کارم را به اون دقت انجام می دهم

زن گفت: مطئمن باش رفته رفته دقتت را تو کار هم از دست می دهی

مرد به فکر فرو رفت حق با زن بود او اگر کارها را یادداشت نمی کرد دچار مشکلات زیادی میشد.

مرد گفت: بهتره توجه به دیگران  را هم مثل برنامه های کاری یادداشت کنم تا هرگز یادم نرود.

زن گفت: توجه به دیگران از جنس برنامه کاری نیست یه حسه که از اولویت مسائل در ذهن بیرون میاد

مرد گفت: ولی واقعا تو مهم ترین حسی هستی که در من وجود داری

زن گفت: پس چرا فراموشم می کنی؟

مرد گفت : فراموشت نمی کنم در کارم غرق می شوم

زن گفت: چون از بودن وعشق من زیادی مطمئن هستی

مرد گفت: و شاید آنقدربودنت عادت شده که نگران نبودنت نمی شوم

زن گفت: بله همه مسئله برمی گرده به همین عادت.  تو هیچکدام  از کارهای مرا نمی بینی چون عادت کرده ای که همه چیز سر جایش باشد حتی من!

مرد گفت: یاد فیلم شاید وقتی دیگر بیضائی افتادم

 زن گفت: بیضائی هم مثل تو! فقط یکبار به مسئله فکر کرده و فیلمش را ساخته ! فیلمی که هیچ ربطی به زندگیش ندارد.

مرد گفت: بیشتر ما مشکلات رو می دونیم . می دونیم  مسئله چیه ولی وقتی غرق در کار می شویم فراموش می کنیم

زن گفت : خوبه که مسئله رومی دونی ولی خوبتراون بود که کاری برای حلش می کردی

مرد گفت: اصلا چرا تو همه اش از من توجه می خواهی چرا من از توتوجه نخواهم؟

زن گفت: چون توجه کردن من به خودت رو اونقدر طبیعی و حق مسلم می دونی که نیازی به خواستنش از من نیست. حتی خود من هم باورم شده که اول باید به تو توجه شود! این باور اکثریت زنانه

مرد گفت: یادت باشه این حرفا روادامه بدیم

زن گفت: که چی بشه؟

مرد گفت:که به خودم بیام و غرق در کارم نشم

زن گفت: یاد فیلم کوهستان آبی افتادم

مرد گفت: همون فیلم روسی که مسئله بورکراسی را مطرح می کرد؟

زن گفت: خوبه که یادت مونده. این بوراکراسی تو همه وجود شما مردان رخنه کرده . بورکراسی عادت و فراموشی

مرد گفت:  چه خوبه که می تونیم با هم حرف بزنیم

زن گفت: و چه خوب می بود که فراموش نمی کردی!