ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

24 مهرماه 1384

دوست عزيز اول اينکه چه خوبه اينجا وسط خيابون های اينترنت و جلو ی چشم همه وبی هيچ واهمه ای با هم گپ می زنيم! و چه خوب می بود که خيلی ها به همين راحتی از احساسشون حرف می زندند و اونقدر احساس و زندگی و خواستن ها رو تو اوراق پيچ در پيچ نمی کردند و هی وقت رو تلف نمی کردند و هزار سوء تفاهم و سد ايجاد نمی کردند.

خوشحالم اگه از مانع جنسيت گذشته باشم و مثل يه انسان همونطور که بايد احساس خودم را رها کرده باشم برام مهم نبوده باشه که اين لحن بيان کردن مردانه باشه يازنانه!

مهم انسانانه ست!!

من ۲ روزه که اومدم سوئد. ديروز رفته بودم تماشای ليگ فوتبال مدرسه ها. اول ۲ تيم دختر با هم بازی می کردند که زيبائی بازی شان هيچ فرقی با بازی پسرها نداشت

وبعد يه اتفاق جالب افتاد که يه دختر ۱۱ ساله کاپيتان يکی از تيم های فوتبال پسرها شد و بسيار توانا و جنگنده کار  کرد و در همه جای زمين حضور داشت و حسابی پسرها رو دريبل می کردو يا با تنه می انداخت زمين و شوت های محکم به سمت دروازه می زد.

ياد کتاب جنس دوم سيمون دوبووار افتادم که در اون اصرار زيادی داره که اگه از اول د رمحيط خانواده و اجتماع کارها رو به بهانه سخت و سبک تقسيم های جنسيتی  نکنند کلی از صورت مسئله های ضعيف وقوی بودن خط خواهد خورد بدون اينکه خواسته باشيم تفاوت های جنسيتی را ناديده بگيريم.

وای چقدردلم می خواد بنويسم و از همه زيبائی های که می بينم حرف بزنم. از پاييز فوقالعاده زيبای استکهلم از ماه قشنگی که ديشب همه جا ديده ميشد و از اينکه بايد پس از اينکه گفتم ببين ماه چه زيباست َ؟ سکوت کنم و به بغل دستی ام فرصت بدم خودشَ  ََخودش به تنهائی به ماه نيگاه کنه!

مثل الان که می گم وای دوست دارم دوست دارم دوست دارم

زندگی زندگی زندگی چقدر قشنگی چقدر قشنگ

و..و ..و چقدر ميشه لذت برد و که نمی بريم. چقدر ميشه در خودمون غرق نشويم و که می شويم و هی فراموشی و هی سر را بيشتر در گريبان بردن و نديدن هيچ چيز و هی آه و ناله کردن

زندگی اونقدر بزرگ و اونقدر رنگارنگ و اونقدر می تونه به شکل های ديگه ای باشه که نگو!

وقتی فکر می کنم که هی ميشه دنده عوض کرد و هی تو يه کوچه ديگه پيچيد  از خوشحالی پر در ميارم و ميشم سبکترين پسر دنيا !

چقدر خوبه يه جا وای نستادن و محدود نبودن به يه منظره را ديدن

چه خوبه زندان درست نکردن برای خود! حتی اگه اسمش باشه زندگی!!!