ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

25 آذرماه 1384

فتم نمایش تئاتر بی حیوان نوشته میشل ریب ترجمه شهلا حائری به کارگردانی محمد عزیزی و بازی داوود رشیدی رضا بابک لادن مستوفی و جوزانی و یه خانم دیگه که کاش تو این نمایش نیومده بود!!

آقای میم و خانم لام خیلی گرمشون بود. وقتی از سالن چهار سو اومدیم بیرون:

آقای میم گفت : کار ساده ای بود. تو حد یه کار دانشجویئ. یه مشق. متنش هم خیلی ساده بود و پیچیدگی ارضاءکننده ای نداشت.

خانم لام گفت : هوا خیلی گرم و آزاردهنده بود.

من وسط نمایش داشتم فکر می کردم چه کار ساده و قشنگی. چقدر به دلم می چسبه. اگر فرصت کنم دوست دارم یه بار دیگه اونو ببینم. یاد لذت خواندن داستان های کارور تو من زنده شده بود. بخودم گفتم: در عین سادگی چقدر پیچیده ست. و نویسنده چقدر توانمنده. در واقع به چه سادگی مسائل پیچیده را مطرح کرده و با چه طنز ظریفی. حس نمایش هم خوب بود ومترجم و کارگردان وبازیگرها مجموعا توانسته بودند از عهده کار برایند.

خانم میم هم حس مرا پیدا کرده بود. پشت چراغ قرمز چهارراه ولیعصر کمتر از 40 ثانیه حس و نظرات متفاوت ش را با آقای میم ردو بدل کرد وپس از اینکه رسیدیم آن طرف چهارراه هردو ترجیح دادند بحثشان در مورد نمایش را ادامه ندهند. این حرکتشون تحسین برانگیز بود.چقدر خوبه اکتفا کردن به بیان حس در لحظه وپرهیز از جدلی که راه به جائی نخواهد برد. این یعنی احترام متقابل به استقلال و آزادی اندیشه یکدیگر ویه دوستی خوب و مسالمت آمیز.

خوشحال میشم خانم لام هم حالا که از اون فضای گرم بیرون اومده و فرصت نفس کشیدن پیدا کرده برام نظرش رو بنویسه و بگذارم تو همین صفحه. آقای میم وخانم لام دوستان خوبی هستند که همیشه نظراتنشون من رو به تاملی در مورد خودم و نظرات عجولانه وحسیم وا میداره.