ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

14 اردیبهشت ماه 1385

من آلرژی دارم. و امسال بدتر از همیشه شروع شد. سرفه خودش رو قاطی عطسه هام کرده بود.

حالا حالم بهتره . یه قرص برای کم کردن التهاب سینوس ها و یه اسپری برای آرام کردن مسیرتنفس.

و البته بگم که بیشتر حساسیت من در 2 ماه فروردین واردیبهشت مربوط میشه به گرده های درختان چنار که تو خیابون های تهران فت وفراوونند.

اما مقصود از این آه وناله انتقال تجربه ودانش بدست اومده من ازسالها زندگی کردن با حساسیته !

در زمانی که سیستم تنفسی من دچار مشکل حساسیتی میشه سایر سیستم های بدنم نیز تحت تاثیر قرار می گیرند. از جمله معده و  سر و کل سیستم  گوارش و اعصاب.

و یه تجربه مهم دیگه که بهش توجه خاص داشته ام اینه که دفع خوب و خالی کردن حسابی خود سلامتی زیادی به همراه داره و به همان اندازه دفع نا مرتب از لحاظ زمانی و نیز معیوب از نظر حجم خورده شده و پس نداده شده !! بسیار آزاردهنده و همچنین تولید کننده انواع و اقسام درد ها و بیماری های عصبیه.

بهتره بجای امتحان کردن انواع داروهای آرامش بخش وقت خوردن وپس دادن را میزون کرد و باصطلاح به آن بها داد. استرس بچه نامشروع همین بی نظمی های جذب و دفعه و البته می تونه برعکس هم باشه.

ورزش کردن پارک رفتن به سبزی ها خیره شده روی یه نیمکت نشستن و رفت وآمد انواع و اقسام تیپ های مرد وزن و بچه هارا تماشا کردن زندگیه دیگه ایه که نباید از آن غافل شد.

و من منی که دارم از این موضوعات حرف می زنم و تا این حد از مسئله آگاه هستم کارهایی را که گفتم انجام نمی دهم!! و هر روز وهر لحظه خودم را سرزنش میکنم!!!

امروز که نیمساعتی زیرمین خانه را تمیز کردم و چند تیکه کارتون وکفش و آت آشغال رابیرون ریختم احساس  سبکی بسیار خوبی بهم دست داد. کلی حالم خوب شد. و فکر کردم چرا نباید همیشه چنین کنم؟!

دور ریختن یه تیکه اثاث, یه تیکه فکر و یه مقدار رابطه حس سبکی خوبی میده که می دونم نباید از آن غافل شد که میشوم. 

داشتم فکر می کردم تصمیم های ناگهانی سبک کردن همیشه شوک لذت بخشیه که می تونم به خودم بدم.

و......

یه شعر بسیار زیبا از وبلاگ نیاز

 http://www.fasele-niyaz.persianblog.ir/

هميشه خيال می کردم

آغوشت

پر از بوی سيگاراست

و خستـگی

 

اما نمی دانم چه شد

که تنها بوی نياز ماند

ميان گيسوانم