ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

4 تیرماه 1385

هنوز از ساعت ايران جدا نشده ام. هنوز نمی توانم وقتی به ساعت نگاه می کنم اون را ده ونيم ساعت جلو نکشم و نگم که الآن تهران ساعت يکربع به يازده صبحه و همه در جنب و جوش و فعاليت.

و خيلی وقت ها يادم ميره و شب اينجا و اونجا را يکی ميگيرم و تو مسنجرم منتظر ميشم که دوستی بياد روی خط!!

هنوز عادت هام خيس خيسند!

هنوز  وقتی می خوام از خيابون رد بشم هی به ماشين هايی که بنا به رسم اينجا صدمتر اونطرف تر ايست می کنند که تا عابر پياده رد بشه بفرما می زنم که نه خواهش می کنم شما بفرمائيد!! هی می ترسم نکنه يهو گازش رو بگيره وپرتم کنه هوا! 

و....چقدر دلم می خواد بنويسم! و بگم هنوزبنظرم همه ايرانی هايی که اينجا باهاشان برخورد داشته ام بسيار مهربون  و داوطلب کمک ميان.

و اين آقا پرويز که شهريور پيارسال تو کوه ديدميش و امروز هنوز خونه اش مهمانيم که سر برج بشه و به خونه ای که اجاره کرديم بريم يکی از اون آدم های خوبيه که هنوز عاشق خونواده و دور هم بودنه. هنوز دوست داره که دستپخت خانم خونه را بخوره و خانوم خونه براش چای بريزه بدون اونکه خواسته باشه ظلمی در حق زنی کرده باشه. يادم مياد منم اونوقت ها که پسر خونه بودم صبح زود بيدار ميشدم نون می گرفتم صبحانه رو آماده می کردم ولی بعدش دلم می خواست مامان يا خواهرهام برام چای بريزند!! يه مزه ديگه ای می داد!  

قصه سنت و مدرن را بايد از زبون آقا پرويز شنيد. مسائل آقا پرويز از نوع ديگه ای هستند که نميشه اگر فمنيست هم باشی با او احساس همدردی نکنی. هرچند آقا پرويز نمی خواد باهاش همدردی بشه فقط می خواد متهم به ضد زن بودن نشه و گله کنه چرا زنانی که اينهمه در حق شان خوبی کرد اينقدر بی انصاف از آب دراومدند و آزارش دادن.

 دلم خنک شد. خيلی دلم می خواست از آقا پرويز بگم. اميدوارم مشکلاتش حل بشه . آدم خوب و مهربونيه.