ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

11 آبان ماه 1385

بهش گفته بود که حوصله ت رو دیگه ندارم و اون فکر کرده بود که دیگه باید حسابی این جمله خوصله ت را دیگه ندارم رو جدی بگیره. راستی چقدر و چه زمانی طولانی بودکه او جدی نگرفته بود و خودش را زده بود به اون راه.

بهم گفت که انگار من خیلی ساده م و دوزاریم اصلا نمی افته. مثل اون دوستائی که قهر کرده بودند و دیگه نمی خواستند و من نمی فهمیدم. نمی فهمیدم که دوستی شون تموم شده!

بهم گفت خیلی عجیبم. قبول نمی کنم و نمی فهمم که دیگران در اومدن و رفتن شان رو راست و راحت نباشن.

بهش گفتم ولی بنظرم خودت باش. همونطور که بودی . همونطور که احساس راحتی می کنی.

بهم گفت تو میگی چیکار کنم؟ باهاش بمونم ؟ یا باهام می مونه؟!

گفتم تحلیل حرفات و رابطه تون برام آسون نیست ولی اگه مدتی از هم جدا زندگی کنید شاید بهتر باشه. خلاصه باید مسئله را بشناسین و بفهمین که شکل عشق و دوست داشتنتون چه جوریه. همیشه تفکیک عادت و وابستگی و دوست داشتن و عاشق بودن و احترام گذاشتن و دلسوزی کار سخت و دشواریه.

بهم گفت اونم همین رو میگه! میگه اگه یه مدت جدا باشیم می تونیم تجربه های دیگه ای داشته باشیم و می تونیم بهتر بفهمیم که می خواهیم باشیم یا نه؟

گفتم خب اگه اونم اینطور میگه حتما این سفر سخت و تلخ را آغاز کنید. کی چی می دونه ......

گفت چرا گفتی سفر سخت و تلخ؟ گفتم یعنی تو چنین حسی نداری ؟ گفت نمی دونم شاید گریه م بگیره ولی می دونم که باید برم. اونم همین رو میگه.

گفتم فکر نمی کنی که تقصیر اونه؟ گفت نه تقصیر هیچکس نیست. گفتم می خوام بگم اصلا تقصیری وجود نداره این ماهیت اینهمه با هم بودنه. این بهانه های پنهانه.

بهانه ای که از بهم خوردن مرزها بیرون میاد. از زیاد قاطی شدن ها. از استقلال نداشتن ها. از تقاطع همیشگی علاقه هایی که دوست دارند راه خودشون رو برند

گفتم فکر می کنم ممکنه هرکس فکر کنه که چقدر از راهی که دوست داشته بره دور شده. راهی که فرصت تنها رفتنش را نداشته. حالا بد یا خوب. عقده ای که میمونه و هی بهانه می گیره.

درسته چاره ای نیست جز راه را باز کردن. به همون سفر سخت و تلخ رفتن. اشک ریختن و دست تکان دادن. و هی خاطره ها را از پشت شیشه بوسیدن.