امروز بيخودی عصبانی بودم! با همکارام حالت قهر داشتم. از معلم زبان کلی انتقاد کردم! و خلاصه يه حالت لج گرفتگی تو تنم بود!!
اينها هم زندگيند! گاهی وقت ها آدم اينطوری ميشه ديگه!
فکر کنم ديگرانی هم که من به هر دليلی باهاشون در ارتباطم چنين روزها و لحظلتی ممکنه داشته باشند. همونطور که من انتظار دارم درک بشوم و رفتارم ناديده گرفته بشه ديگران هم از من همين انتظار را دارند
حرف ها ی هر کس در مقابل حسی که ما از اون داریم چه ارزشی می تونند داشته باشند؟!
حس ما نسبت به او در طول زمان و از مجموع عمل و عکس العمل های او شکل گرفته و حرف ها خیلی اوقات می تونند همینطوری باشند و از حال او به در آیند. منظورم از مود اوست.
راستی چه کلمه فارسی را می تونیم جایگزین مود کنیم؟
در مورد خودم بگم که حتما مودهای متفاوتی دارم که صلاحیتم رو در مورد هر نوع کاندیداتوری قانونی رد می کنه!! منظورم وکیل و رئیس جمهور و وزیر و قاضی شدنه!!!
می خواستم به خودم بگم یه کم به حال و احوال مردم توجه کن تا بیشتر رفتارهاشون رو درک کنی و راجع به اونا قضاوت های سخت و ناعادلانه نداشته باشی. و همیشه اون حس اصلی را که در طول زمان شکل گرفته بیاد بیاری و از مود بدشون گذشت کنی ! اینطوری حتما خودت هم آرامش بیشتری پیدا می کنی.
