ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

6 شهریور ماه 1386

هی اگه من همین الان به بدترین مرگ دنیا هم بمیرم میگم که من خوشبخت بودم. از زندگی ام لذت بردم. بلد بودم که زندگی کنم. با تو هستم. تو اگر نتونستی تو ایران لذت ببری اینجا هم نمی تونی . اول باید لذت بردن و زندگی کردن را بدونی بعد بفهمی که چه چیزهائی کم داری و چطور میشه بیشتر لذت ببری. اگه فکر می کنی که با اومدن به اینجا همه مشکلاتت حل میشه اشتباه می کنی. قبلش باید مشکلاتت رو شناخته باشی و تونسته باشی از بخشی از زندگی ات لذت ببری.قرار نیست معجزه ای اتفاق بیافته مسئله فقط اینه که بتونی امکاناتی را که می دونی چی هست و کمبودش رااحساس می کنی گسترش بدی. مگه میشه بدون شناختن خودت و بدون اینکه بدونی چی می خوای لذت هم ببری؟! نه سنگ بنای همه چیز را اول باید تو وجود خودت بکاری. همونجا همه رویاهایت را ببافی و همونجا آرزوهاو خواستن هات روشن شده باشه.

هی دوستی که نمی دونم کی هستی و خیلی از من می دونی و بیرحمانه برام می نویسی و اسامی مختلف مهین و عباس و بدری و هزارچیز دیگه برا خودت میگذاری و حتی ایمیلی هم نداری که برات بنویسم بجای اینکه از خوشحال بودن مردم و لذت بردنشان حسرت ببری و بنویسی که اینها همه اش دروغه و خود گول زدن فکر کن چرا نتونستی تو زندگی ات لذت ببری یا لذت بردن دیگران را تحمل کنی. می خوام بگم اگر قرار باشه از مصیبت هائی که به مردم میگذره شرمنده باشیم و هر نوع لذتی برایمان گناه محسوب بشه بهت می گم که در هر لحظه ای که فکرش را بکنی تو این دنیا داره جنایتی اتفاق می افته و عده ای دارن از گرسنگی یا بیماری و فقر و جنگ وبی خانمانی رنج میکشن و می تونن دلیلی بر حرام بودن هر نوع خوشی و لذتی بر من و تو باشند.

تنها چیزی که ممکنه من خودم را در موردش گول بزنم همینه که چون نمی تونم همه آدم های دنیا را خوشبخت و بدون رنج کنم سعی می کنم فراموش کنم که از کجا اومدم و چه اتفاقاتی داشت برای بقیه می افتاد و یا می افته و کاری از دستم ساخته بود یا نبود. فقط بخودم می گم به نمایندگی همه کسانی که دوستشون دارم و می دونم که اگر امکانات مرا داشتندچقدر می تونستند بیشتر لذت ببرند لذت ببرم و حس کنم که با من هستند. شرکای همیشگی من در رقص دیوانگی.