ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

11 فروردین ماه 1387

دیروز و پریروز تو ونکوور برف اومد! ما هفته پیش رفته بودیم گراوس ماونتین و دم ماونتین و خیلی کیف کرده بودیم.و روز قبلش حسابی دور دریاچه را قدم زده بودیم و هی از زندگی گفته بودیم. دلتنگی هامون رو برده  بودیم گردش. چقدر دور زدیم تا دوباره تونسته بودیم خودمون رو تو ونکوور پیدا کنیم و بگیم اینجا خونه مونه. بگیم خب همیشه و هرجا که باشی یه چیزی کمه. یه چیزی که هیچوقت با هیچ چیزپر نمیشه. یه چیزی که همیشه می تونه اشکتو در بیاره و به حسرتت بکشونه. این زندگیه. این همه جذابیت زندگیه. دلتنگی رو می گم. اگه همین الان من و بردارن و بگذارن تو تهرون. تو همون خونه خودمون با همه پنجره ها و پله هائی که دوست داشتیم  می دونم که بشدت تموم دلتنگ ونکوور و اینهمه زیبائی و طبیعت عجیبش خواهم شد. همونطور که هیچوقت نمیشه دلتنگ کوهستان درکه و همه دوستان و آشناهائی که داشتیم نشد.
و با همه قصه هائی که گفتم می خوام بگم زندگی همونجاست که هستیم. ومن هی دلم می خواد زندگی رو همینجا  همینجا بویش کنم. رنگ هاشو بشناسم. دوستش داشته باشم.
داریم میریم ویسلر همین الان….یه دو ساعتی تا ونکوور راهه. جاتون رو خالی می کنیم. شما هم اگه رفتید کلاردشت یا هر جای شمال یا هرجای جنوب یا هرجائی که اصفهان وشیراز باشه…جای ما رو خالی کنیدو کنار قدم زدن هاتون ما رو هم داشته باشید. ما که داریم شما رو با خودمون میبریم!