ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

9 تیرماه 1387

همچنان صبح میرم کالج کامپیوتر و بعدازظهر هم کالج زبان.و البته همچنان تو شنیدن مشکل دارم و انگلیسی حرف زدنم هم مثل فارسی حرف زدنم پر از اشکاله!! یا کلمات را می خورم و یا هزارتا حرف اضافه به کلمات بیچاره تحمیل می کنم!تا بیچاره تر شنونده ها تلاش کنند که بفهمند منظورم چیه!

 خلاصه گاهی وقت ها احساس می کنم حرف زدنم وحشتناکه! درسته که الان آپر ادونس وی سی سی را تمام کرده ام و تو سی پی ای که بالاترین سطح آموزش زبان کالج وی سی سی مربوط میشه قراره برم ولی خودم می دونم که خانوم معلم ها خیلی دوستم داشتند!! و دلشون می خواست مرا تشویق کنند و بهم روحیه بدهند. حداقل سه تااز اون ها  خیلی ظریف  بهم گفتند که اوضاع زبانت خوب نیست ولی دوست داریم تو در سطح بالاتری قرار بگیری!

 اگر قرار بود من معلم باشم خودم را تو لو اینترمدیت قرار می دادم. یعنی تو کلاس پنچم و نه دهم ! با اون خط افتضاح و اون رایتینگ های احساساتی و پر از اشکالات گرامری...

اوائل که با اعتماد نفس کامل شعر می نوشتم و خیلی راحت از هرچی دلم می خواست می گفتم. اصلا فکرش را هم نمی کردم که فقط ممکنه خودم تو دوباره خونی بفهم چی نوشتم! انشائ های م پر بود از اظهار نظر و جملات نامربوط و ...و دقیقا دوسال طول کشید تا بفهمم که رایتینگ با انشاء نویسی های ما که به به و چه چه معلم ها مون رو تو ایران در پی داشت خیلی متفاوته. و فرق اساسیش اینه که می گن کمتر حرف بزن. سخنرانیت چفت و بست داشته باشه و از ساختمان محکم برخوردار باشه. و تو مقدمه ات حضار را آماده کنی که از چی می خوای حرف بزنی و اینکه فقط تو همون چارچوب حرف بزنی و آخرش هم حرفات رو دوباره تو یکی دو جمله جمع کنی و به خورد خواننده و شنونده بدی.

برای من که همیشه دلم خواسته و می خواد که محدودیت نداشته باشم و هرچه دوست داشتم  و سرزبونم اومد بگم و بنویسم , قبول این مطالب بسیار مشکل بود! هنوز هم هست. ولی خب اینجا قوانین چون و چرا ندارند. وقتی می گن ٣٠٠ کلمه وقتی می گن از این نوع کلمات باید استفاده کنی همونه که گفتند و برمبنای همون هم ارزیابی ات می کنند و خیلی کاری ندارند که تو حالا چه جور آدمی هستی ....رایتینگ  براشون رایتینگه نه محل بروز احساسات و نظرات آنچنانی

همه اینها هنوز هم تمرکز من را برای حرف زدن و یا گوش کردن بهم می زنند و نا امیدم می کنند که روزی برسه که از حرف زدن خودم احساس خجالت نکنم! که در واقع اکثر موارد بخاطر پرروئی و اعتماد بنفس زیاد نمی کنم! و همیشه اصرار دارم که از پیچیده ترین مطالب با معلم هام حرف بزنم!!

 و ..خب هی به رهی وعده می دهم که صبر داشته باشه و از تلاش دست برنداره و مطمئن باشه یواش یواش همه چیز درست میشه. کشف بزرگ این بوده که راه حل اساسی فقط تکراره..تکرار و تکرار

و به بهانه این نوشته ای پراکنده چند تا حرف خوب هم بزنم و اینکه همه معلم ها می گن ایرانی ها باهوشند تحصیل کرده اند بخصوص دختراشون که انگلیسی را خوب حرف می زنند.سوادشون زیاده. ازهر مطلبی حرف بزنی کلی مطالعه دارند و جالبند برای گپ زدن و آخرش هم میگن ایرانی ها خیلی عجیبند. مشکله تو یه جمله تعریفشون کرد!

تا حالا نتونستند ادامون رو در بیارن! اگه خودمون ادای خدمون رو درنیاریم!