ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

2 خرداد ماه 1392

پرنده برگشته. امروز صبح دیدم که روی تخم ها خوابیده بود. خب امروز کمی با یکهفته گذشته فرق داشت. صبح ىا آفتاب شروع شده بود. چندروزی میشه که هوا سرد شده. اون دوهفته آفتابی اوائل ماه مه حسابی حال و هوای مردم را عوض کرده بود. انتظار نداشتند که دوباره برگردند به هوای سرد و بارانی. چهار تخم در لانه پرنده است. قبلا سه تا بود. بعد شد دوتا وحالا چهارتا. مارک داره هی صدا درمیاره تا جلب توجه کنه!‌ دوشبه که به نوشتن های من کنجکاو شده! دیشب می پرسید در مورد چی مینویسی؟!‌ دوست داره حرف بزنه. همین الان هم داره حرف میزنه. هی سوال می کنه! فرم مدیر ساختمون را هم آورده و میگه هر شرطی که خواستی بهش اضافه کن و امضا کن تا من بتوان از سالن گیم و استخر استفاده کنم. هروقت خواستی که من ازپیش تو برم سی روز قبل بهم بگو!! گفتم نه!‌گفت خب دوهفته قبل!‌هرجور که میخوای! 

من سرماخورده ام و کمی بیحوصله!‌ بچه ها هم که بهم تلفن زدند گفتم نمیتونم زیاد حرف بزنم. به مارک هم گفتم خسته ام نمیتونم فکر کنم الان. بگذاربرای بعد. گفت هرکاری لازم داشتی به من بگو ! گفتم مرسی. باشه اگر کمک نیاز داشتم بهت میگم.

هنوز با اون عینک سیاه می چرخه. اصلا درهیچ زمانی اونو از چشمش برنمیداره. دیروز به شوخی گفتم اگر فکر میکنی با این عینک خیلی خوش تیپ میشی سخت در اشتباهی!! خندید!‌  و بی مقدمه گفت دوست دارم با تو حرف بزنم. تو خیلی باهوشی!! گفتم از کجا فهمیدی؟! گفت نمی دونم ولی پیداست خیلی باهوشی! گفتم مگه چیکارکردم ؟!‌  چه حفری زده ام که فکر کرده ای خیلی باهوشم !  خندید و گفت دوست دارم  اینجا بمونم ! گفتم ولی بدون عینک سیاه تو خونه! 

حالا دردهای مبهم سرماخوردگی در نقاط مختلف خودشون رو نشون میدن!‌صبح فقط بخاطر شنابود که از رختخواب بلند شده بودم. ورزش همیشه و در همه حالت اوضاع رو بهتر میکنه. و چقدر ما اون رو تو فرهنگ مون کم داریم. بچه های زیادی را میشناسم که کوچکترین فعالیت ورزشی ندارند و از بیحالی و خمودگی و افسردگی مینالند. ورزش کردن و بخصوص دویدن همیشه بهترین دارو برای آرام شدن ذهن بوده وهست.

گلویم ناراحته. از دیروز مشغول قرقره کردن آب نمک هستم و قرص ادولت کلد ایرانی خودمان!!! یکی نوشته بود تو ایران که هستیم دنبال جنس های خارجی و خارج که هستیم دنبال اجناس ایرانی!‌ ولی من تو ایران هم که بودم ادولت کلد را خیلی دوست داشتم!! وگرنه واقیعت اینه که قرص های بسیار بهتری وجود داره مثل خیلی چیزهای بهتر دیگه!!

مارک رفت تو اتاقش. امیدوارم که برنگرده تو سالن. دیشب ساعت یازده و نیم با وجودی که گفتم من میخوابم همینطور ایستاده بود و حرف میزد. حتی پس از اینکه چراغ را خاموش کرده بودم!‌ نه آزار نمی دیدم! فقط برام جالب بود که فقط تو دنیای خودش سیر میکنه! با خودمگفتم خوش به حالش!‌  پریروز سوال کرده بود بنظرت من چقدر سلفیش هستم؟!! گفته بودم خودت چی فکر میکنی؟! گفته بود نمیدونم میخوام تو بگی!‌گفته بودم همه ما تا یه حدودی سلفیش هستیم ولی خودمون یا نمی دونیم و یا باور نمیکنیم!