ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

8 خرداد ماه 1392

نیم ساعته میخوام بنویسم ولی مارک نشسته روبرویم و دلش میخواد حرف بزنه. میگه دلش نمیخواد بره و دوست داره با من همخونه باشه. دیروز صبح که خواسته بودم کمی سرسنگین باشم و نشون بدهم که رضایت ندارم یه عالمه دلقک بازی در آورده بود که بخندم. و من دلم سوخته بود نتونسته بودم به سنگینی ادامه بدم! میگه اگر تو بخوای من میتونم مسئله مدیر ساختمون را حل کنم و بمونم! ولی درواقع این مدیریت ساختمون هست که نمیخواد اون اینجا بمونه. هم نگران من هست و هم نگران آسایش اهالی ساختمان بیست و سه طبقه!

چند روزیه که مارک هرچه که میخواد بخوره به من یه تعارف قوی میکنه که بیا و ببین. حتی از خوشمزه گی اشان میگه که من حتما بخورم! پیشرفتش خیلی زیاده! ولی چطور میشه همه مسائل دیگه را هم بهش یاد داد یا تو مسیر رعایت کردنش انداخت؟! 

بهش گفتم برای خودش و من و ساختمون بهتره که بره و یه جای دیگه و حتی الامکان مستقل پیدا کنه. 

همین یکساعت پیش رفته بودم دم ساحل قدم زدن و موقع برگشتن روی خط اب که راه میرفتم دیدم امروز چقدر دریا ارومه و چه آهنگ قشنگی دارن این موج های ریز بی دغدغه که به آهستگی هرچه تمامتر خود را به ساحل میزنند و باز برمی گردند به آغوش اقیانوس. نتونستم روی سنگی ننشینم و مدت زیادی غرق این همه زیبائی و ارامش نشوم و دعا نکنم که کاش برای همه کسانی که میفهمند و درک می کنند اینهمه را چنین امکانی وجود داشت. آرزو کردم برای همه آنها که عاشق هستند عشق درونشان خانه دارد و با هر حرکتی تنشان میلرزد و سبکی هستی را حس می کنند چنین فرصت هائی باشد. میخواهم بگم با من بودید و هستید در همه لحظه های خوش سبک.