ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

سازش و تعادل

۸ اردیبهشت ماه ۱۳۹۲

بعد ار سه و سه روز پیاپی دویدن امروز رفتم که بدوم! دیشب پادرد عجیبی داشتم. یعنی چند روز بود که پای چپم درد می کرد ولی وسوسه دویدن نمیگذاشت که بهش اهمیت بدهم. پاشنه پا زانو و کف پا همه با هم صداشون دیشب خیلی در اومد! درواقع سرم فریاد میکشیدند. دیشب ازز درد خوابم نمیبرد. و صبح دوباره می خواستم بروم بیرون برای دویدن! نه عاقلانه نبود می بایست کاری میکردم. تنها راهی که بنظرم رسید ندویدن بود! خیلی سخت بود ک نروم بیرون ولی نرفتم و بجایش دوبرابر هرروز در آب ماندم شنا کردم راه رفتم و نقاط درد را مهربانانه با دستانم نوازش دادم. البته درد پای چپ درد کهنه ای ست ولی هیچگاه مثل دیشب بود.حالا کمی بهترم.یعنی خیلی بهترم.
دیروز نه پریروز به سازش فکر کرده بودم .کلمه ای که ازکودکی در گوشم بود. مادر شایدبیش از چندبار این کلمه را بکار میبرد که با بچه های کوچه با همکلاسی ها با خواهرها و برادرها و با همه و همه سازش داشته باشیم . دوست باشیم. قهر نکنیم. فراموش کنیم . و بزرگ که بشیم فقط خوبی ها یادمون میمونه. حالا چرا این کلمه سازش و سازشکاری نفرین میشه و بجایش از دشنام و مرگ و غیره استفاده میشه؟!آنقدر که سازشکار شده یه فحش! ولی همه تجربه ها و فرهنگ اصلی مردم ما نشان از سازشکاری عمیق تاریخی و انطباق اونها با شرایط جدیده! هر باراز دردیگری برای سازش و برقراری صلح در آمده ایم! آیا ضغیف بوده ایم باهوش بوده ایم یا حوصله درگیری نداشته ایم؟ یا غرق در عوالم حس خود بوده ایم و به آن همه تلاش دیگران برای عصبانی کردنمان خندیده ایم! هنوز هم می خندیم و با گفتن جوک آرام میشویم!

آیا این فرهنگ فرهنگ بد و لعنتی ست که همواره مصیبت زا بوده و یا اینکه عمیق که نگاه بکنیم اوضاعمان بدتراز دیگران ظفرمند نبوده و نیست!!!! برای پذیرش این جمله چاره ای نیست که طور دیگری به زندگی و هستی و همه مسائل خودمان و پیرامونمان و جهانمون نگاه بکنیم!

فکر کردم که سازش و سازشکاری خیلی هم خوبه ولی بهتره که هوشمندانه بشه و زیرکانه سعی کنه تعادل بهتر و در سطح بالاتری ایجاد کنه!‌ نه من دوست ندارم که دشمن هم عصبانی بشه یعنی دوست ندارم دشمن هم ناراحت بشه یعنی اصلا دشمنی وجود نداره ! دوست دارم همه چیز و همه کس به آرامش برسه. میخوام بگم هنر سازش باید بتونه عصبانیت و تنش را از ما خارج بکنه و مارا آماده بکنه برای تصمیم ها و راه حل های بهتر برای ایجاد تعادلی عادلانه تر ! یه جورهائی مثل توپ را در زمین حریف انداختن! و در واقع نه! چون آن حریف هم از خود ماست. خود مائیم. ما نیاز به حوصله داریم. نیاز به حوصله و صبرآگاهانه و هوشمند!

بیا حرف بزنیم. بیا گوش کنیم. بیا جایمان را عوض کنیم و دوباره حرف بزنیم و دوباره گوش کنیم. بیا اعتماد کنیم. بیا نترسیم که اعتماد می کنیم. بیا بگوییم که چرا آن کار را کردیم چرا آن فکر را داشتیم و چرا آنقدر تلاش کردیم که اونطور بشه! بیا به تمام آنهائی که دشمن می خوانیمشان به چشم بیمار نگاه کنیم. به چشم بیماری که باید کمکش کنیم که بهبود پیدا کنه! میبینی چقدر همه چیز تغییر خواهد کرد و رابطه هاچقدر آسانتر و سریعتر بهبود میابند!

همه اینها میتونه مربوط به یه دوستی ساده باشه خانواده باشه فامیل باشه و اجتماع باشه و فرهنگ و سیاست. یه جوری باید بتونیم نشون بدهیم که انسان امروز هستیم که وارث همه تاریخ و تجربه های انسان دیروزه ! پس باید در سطح بالاتری بتونیم فکر کنیم و زندگی کنیم ! باید که ابزارمان و کردارمان و دیدگاهمان فرق داشته باشه!‌ و باید که بتونیم سازشکار برتری باشیم و به توافق درخشانتر و غرور آمیزتری برسیم. حتما سازش کردن سخت تر و کاری هنرمندانه تر از درگیر شدن و جنگ کردنه!

و سازش حتما بیشتر از جنگ بوی تمدن و انسانی برتر بودن را میده. اصلا هنر انسان در طول تاریخ همین بوده که بیشتر بتونه در کنار بقیه و بابقیه زندگی کنه. و تکامل انسان یعنی روزی که راه حل هیچ مسئله ای رادر درگیری فیزیکی و آزار یکدیگر نبینه.

من هیچ دری را روی هیچکسی نمی بندم ونقطه پایان بر هیچ رابطه ای نمی گذارم و فقط سطحشان را زیاد و کم می کنم. چون می دونم همه ما و در هرلحظه در حال ردوبدل اطلاعات با زندگی هستیم و شرایط متفاوتی را تجربه می کنیم و این متفاوت بودن ها مرا برآن وامیداره که هی تجدید نظر کنم و بخواهم هر رابطه ای را در جای درست تر خودش قرار دهم. در جائی که تعادل داشته باشد! اول تعادل اهمیت داره و بعد سطح آن. یه تعادل ایجاد کنیم در جائی که هستیم و بعد در اندیشه قرار گرفتن در سطحی بالاتر از آن. ولی همیشه د رهر نقطه ای تعادلی.