سه روز میشه که جوجه ها بدنیا اومده اند. البته تا دیروز هنوز به یکیشان پوسته تخم چسبیده بود. دارم هر روز ازشون عکس میگیرم. خیلی بامزه شده اند. به چشم میبینم که چطورهر روز حرکت شان بیشتر میشود. مادرشون هنوز مثل اینکه روی تخم خوابیده باشد آنها را زیر بال خود داردو و من شاهد غذا دادنشان بودم.دیدن تلاش پرنده مادر برای بدنبا آمدنشان و بعد مراقبت های بعدی که جلوی چشم من اتفاق می افته خیلی هیجان انگیزه. حتما بزودی عکسهاشون رو میگذارم اینجا.
دیروز تو اقیانوس شنا کردم. آب سرد و سبک و دلچسبی بود. ساعت حدود های شش بعدازظهر بود. رفته بودیم horseshoe bay و من پیش بینی تو آب پریدن را نکرده بودم بنابراین مجبور شدم با همون شلوارکوتاهم بپرم تو آب. هوسی لحظه ای بود. آقیانوس صدایم کرده بود و آب وسوسه ام.
