ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

هزار سکه آقای ش

امروز بعد یه دوماه اینروز و فردا کردن سرانجام با آقای ش رفتم ماشین سواری و دور زدن همه ساحل های آنطرف ونکوور و به همه قصه های او گوش دادن! ماجرای او برمیگرده به ده سال پیش خونه آقای میم. او دوست صمیمی پسرشان بود و تقریبا سعی میکرد که تو همه مهمونی ها حضور داشته باشه. خیلی مطئمن نبودیم که بطور کلی خالی بنده ویا فقط یه مقدار اغراق گویی میکنه در میزان ثروت و مکنتش! به هرحال این پچ و پچ و شایعه که او خیلی پولداره باعث شده بود که دوستان دختر اقای میم که زیاد هم بودند یکی یکی با این دوست بشن و تا پای ازدواج هم پیش بروند! اتفاقی که تا حالا هم نیافتاده! به هرحال اون ونکووره و امروز همه آنروزها را بازخوانی میکرد و مرا در جریان قصه های واقعی اون مهمونی ها گذاشت و ادامه داد همه سرگذشتش را تاکنون! همیشه سربزنگاه فکر میکرده که طرف او را واقعا دوست نداره و عاشق پول های اونه!‌ خب با قصه هایی که تعریف کرد زیاد هم بیراه نمی گفت! مثلا مادر دختری پس دوسال و خورده ای که کارش به سفرهای خارج هم با این داماد احتمالی رسیده بود تقاضای هزار سکه طلا بعلاوه حق طلاق از او می کند! و این پسر هم از پانصد سکه شروع میکند چانه زدن و به هشتصد تا هم میرسد ولی معامله سرنمیگیرد و مادر عروس احتمالی میگه همین که گفتم! بعد یه ماه هم دختر را میدهد به داماد دیگری که شرایط را میپذیرد و بگفته او  از قول دختر که یه هفته بعد عروسی بهش زنگ زده بود داماد جدید گفته بود مشکل هم پیش بیاد مهم نیست چون من چنین ثروتی ندارم که بخواهم  بعنوان مهریه بدهم!

دختر بعدی هم کلی او را سرکیسه کرده و مرتب از او می خواسته  طلا و جواهر برایش بخرد و موقع سفرهای خارجه هم تو هتل های گرون میرفته اند و خلاصه اینهم یه دوسال و نیمی طول کشیده!‌ وسومی البته خودش خیلی پول دار بوده حتی بیشتر از او ولی خب هرچی پولدارتر حریص تر!!! اینجا هم کارش نمیشود! 

حالا بماند قصه های دخترهای دیگه که از سه ماه تا ششماه پایان گرفته اند و به جایی نرسیده است داستانشان. البته یکی درمیان دوبار هم با دو تا از اون سه عروس احتمالی گذشته هم قهر و آشتی داشته اند ! یعنی بعد دوسال رفته دوباره سراغ دومی و بعد باز سراغ سومی!  از دخترانی هم که دوستشان میداشته و لی با کس دیگه ای ازدواج کرده اند ولی طلاق گرفته اند هم داستان های دیگری داشت و تعریف کرد. خب من برخی از اینان را میشناختم. و اونروزها هم همیشه این قصه بود که باز این آقای ش خوش تیپ نچسب به دنبال دختری ست که برای اولین بار اومده تو مهمونی و یا او وی را اولین بار بوده که ملاقات میکرده!

و اما حالا ...او میگه که دختری را یافته که مطمئن هست دوستش دارد بخاطر خودش. چون از ثروت و امکانات او بیخبر بوده و در چند ماهی نیز که با هم هستند اصلا تقاضا های پولی و ولخرجی نداشته !‌غذاهای خوب برایش پخته و گفته که میتونیم یه خونه کوچیک یه جا کرایه کنیم و با هم زندگی. و بعدها هم دونسته او اقامت کانادا داره گفته هرجا تو بخوای . تو ایران هم میتونیم باشیم. آقای ش گفت که او دختر خوبی ست و با او میماند چون نه حق طلاق خواسته و نه مهریه. و او حاضر هست که در آینده همه مال و منالش را با او نصف کند. آقای ش منتظر رسیدن این دختر تا دوماه دیگر به کاناداست. البته یه گاف نگران کننده هم اینجا هست و این این دختر خانم که چهارده سال با آقای ش اختلاف سن داره سه چهارسال پیش تر کار آموز او تو شرکتش بوده همون زمانی که در حال چانه زنی بر سر سکه های طلا بوده! بعید بنظ ر میرسه که این دختر از ثروت او بیخبر بوده باشه چون بعید بوده که آقای ش در شرکتش و همه جا بخصوص در حضور خانم ها بطریقی از ثروتش نگفته باشه!  

نه دلش را نشکستم و علاوه بر آن نمیتونم قضاوتی هم داشته باشم چون اطلاعاتم تکمیل نیست! وقتی رفتیم خونه آقای ش که نزدیکی های آپارتمان منه چند فیلم کوتاه از عروس هزار سکه ای نشان داد که بهش گفتم او تو را واقعا دوست داشته. این حس منه از فیلم هایی که میبینم. گفت واقعا میگی ؟ فقط بخاطر پول نبوده؟! گفتم من اینطور فکر میکنم. آقای ش همیشه ترس زیادی داشت که واقعا دوستش نداشته باشند ! ولی خب تقصیر خودش هم بود که برای کنار زدن همه رقیب های احتمالی همه عاشقیت هایش را با گفتن از مال و منالش شروع میکرد!

بله امروز سرگرم بودم تازه همه اینهایی که گفتم ده درصد قصه هایی که شنیدم نبود. ولی خیلی رفتم به گذشته و آن مهمانی های شیرین و کلی حال و هوای آنروزها و آن قسمت از زندگی.

تحلیل این آقای ش هنوز کاملا ممکن نیست ! چون دیگر مثل آن روزها نمیگفت همه دخترها بخاطر خوش تیپی اش دورش جمع میشوند!‌هرچند که هنوز میگه یه عالمه دختر و بخصوص ایرانی های اینجا دوست دارند که با او باشند! و در ضمن گفت که نمیخواهد به همسر آینده اش خیانت کند هرچند که او یه مرد هست!! و دوری از زن برایش سخته! خدا کنه دختره زودتر برسه تا دچار عذاب وجدان نشه!