ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

8 ابان ماه 1392

آقا تفریح هم حدی داره!‌ خب یه سری هم اینجا بزن و گزارش بده که چیکار می کنی!

خب این دو روزه ونکوور پاییزی با اون آفتاب درخشان فوق العاده بود.بخصوص برای من که کنار ساحلم. اصلا دلم میخواست از صبح تا به شب را بیرون باشم. اگر این زانوی چپ که به مچ پای چپ هم فشاره میاره با من راه میومد دوست داشتم همیشه و همیشه در حال قدم زدن کنار این ساحل و کنار دریاچه بغلی و استنلی پارک باشم و هی از اینهمه زیبایی تعجب کنم و عکس بگیرم!

دو سه روزی که چه عرض کنم یه هفته ای میشه که به زحمت زیاد صبح از رختخواب جدا میشم و همواره خواب آلود و البته با سردردها و چشم چپ دردهای بیمزه و لوس! یعنی سه روزی هم میشد که به استخر نرفته بودم ولی امروز باوجود اینکه پنج صبح خوابیده بودم!‌ ساعت هشت و نیم دیگه مشغول شنا بودم  و کلی از اون حالت های کرخی  از بدنم بیرون رفت!‌البته یکشنبه ای هم یه کوه پیمایی خوب داشتم و کلی حال. حالا اون فعالیت های دانسینگی جمعه و شنبه بجای خود! نگید خوش بحالت که ونکووری و میتونی اینکار ها را انجامی دهی!‌نه اصلا ربطی نداره!‌تهران هم که بودم همین برنامه ها بود و چه بسا کوهپیمائی هایش سنگین تر و اینور و اینور سفر رفتن بیشتر و دوستان خب و با کیفیت بیشتر و قابل دسترس تر!

آدم همونجوری زندگی میکنه که آرزوی قلبی اش رو داره و  جسم و روحش میطلبه و نه آنطور که ادعا می کنه!‌ البته اصلا نمیشه منکر شانس ها و امکانات خوب هم بود!ولی مهم تر تلاشیه که میکنیم تا بیشترین زندگی و لذت را از امکاناتی که داریم ببریم!

لذت هم کیفیتش در محدوده امکاناتش تعریف میشه!‌ امکانات محدود هم حال و حول خودش رو داره چون ذهن رو فعالتر میکنه و توجه بیشتر میشه و هر ذره آن ارزشمندتر بنظر میاد که کیف و کیفیت رو میبره بالا!  

تنها اعترافی که میکنم اینه که میزان استرسم نسبت به زمانی که ایران بودم بشدت کمتره و هر روز با شناخت بیشتر این جامعه و راهکارهای زندگی کردن در آن باز هم استرس ها کمتر میشن و دورتر. اگر اخبار ایران رو پیگیری نکنم که اصلا دیگه جایی برای نگرانی هم نمیمونه!‌ ولی خب پیگیری می کنم و حسابی هم خبرها را دنبال می کنم و از رویدادهای ورزشی و هنری و ادبیاتی تو ایران هم غافل نمیشم!‌ مگه میشه بی خیال اونهمه شد؟!‌نه نمیشه حتی اگر کاری از دستمون برنیاد!‌ 

فقط امیدوارهستم که تندروهای صادق  و کندروها دیگه به حرف هم گوش بدن و به یکدیگر اعتماد کنند و بهترین راهها را برای آینده خودشون و مردم انتخاب کنند و از تهمت زدن و ایجاد جو متشنج و ناامیدانه بپرهیزند!‌چون خود همین تحریم ها و مشکلات اقتصادی و بیکاری و بی سرو سامانی به اندازه کافی فضا را استرس آلو د و نگران کننده و امیدکش میکنه!‌پس لااقل بدترش نکنند!‌