ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

14 آذرماه 1392

تا صفحات دانلود شوند روی سرور فرصت دارم که بنویسم!

تو دوهفته اخیر  دو روز آن بارانی بود وقتی صبح از خواب بیدار شدم. و فقط چهار روز ابری وقتی تو استخر بودم. صبحی آفتاب بسیار قشنگی افتاده بود تو اتاقم وقتی از شنا برگشتم !

من هم مثل بقیه ونکووری ها عادت کرده ام که از اب و هوا حرف بزنم و گزارشش را بدم! ولی  این آب و هوا را دوست دارم و غر نمیزنم! اینها را هم اینجا برای خودم مینویسم که یاد م باشه وقتی میگن این ونکوور هم همه اش فقط بارونیه بگم نه شما فقط بارون رو میبینید! د رواقع بهانه را ازدستشون بگیرم! وبگم بیشتر برمیگرده به درون و نگاهی که می کنیم به بیرون!

نه قصد داددن هیچ درس و مشقی به کسی را ندارم ! دارم با خودم حرف میزنم. خودم را تشویق می کنم که با اعتماد زیادتری حرفام رو بزنم! و بگم که همه قصه را اونطور که هست و اتفاق افتاده تعریف کنید! به من خیلی بر میخوره وقتی ازکسی می پرسند ونکوور چه جوریه با لحن ناراضی بگه همه ش بارونیه! و اصلا از پاییز زیبایش حرفی نزنه و نگه که چه  تابستان لطیف و خوبی داره و نگه که چه زمستان مهربانی و چه بهار جوان و شادابی! مگه میشه بدون اون بارون ها این ونکوور خاص و زیبا هم وجود داشته باشه؟!

بیشترین تجربه من از باران بی وفقه فقط یه باران دو هفته ای بوده و بس! آون را هم در اخبار می گفتند وگرنه من که اینقدر باهاش رفیقم که خیلی بهش نمی گم بس کن!  میدونم که ماه فوریه ماه بارانه! خب بگذار ماهی هم به اسم باران باشه.بگذار سیر تماشا و حسش کنیم!

بهش میگم میشه اینقدر غر نزنی!

باهاش رفیق شو ببین چه حالی میده این بارون!