ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

ﺁﺩاﻣﺲ

مرد داشت همینطور یکریز و پیر مآبانه حرف می زد. بدون وفقه. اصلا از زن نپر سیده بود علاقه ای به شنیدن تحلیل های سیاسی ش داره یا نه! البته زن نیز اصلا به حرفاش گوش نمی داد تو این فکر بود که چطور به دوستش بفهمونه که دهنش بو می ده! تا یادش بود همینطور بوده. یا مال دندونشه یا معده ش. بهتره صادقانه این مطلب رو بهش بگه و اینقدر تو دلش احساس بدی رو که از دوستش می گرفت خیانتکارانه گسترش نده. چرا نمی تونست بگه؟ چرا چاپلوسانه یا مودبانه ظاهری شنونده بخودش گرفته بود؟ کجای اینکار می تونست اسمش دوستی باشه وقتی انتقاد ها و دلخوری هاش رو پنهون می کرد؟ بهتر نیست که بهش بگه هی آقای عزیز اولا من تو این روز برفی و قشنگ کوهستان سکوت رو به حرفای تکراریت ترجیح می دهم و دوما اگه قراره صحبت بحث باشه منم آدمم و برا خودم نظراتی دارم و سوما چرا نمیری دکتر بوی دهانت رو مداوا کنی!! ولی بجای همه اینها ناگهان پرید وسط حرف دوستش و گفت: یه لحظه وایسا ببینم تو کوله ام آدامس دارم یا نه!