ما بودیم و باران و بادما بودیم و باران و باد....با هم بود که گذر می کردیم از درختان....با هم بود که می رفتیم به کوهستان.....باران یکریز و تند
... ادامه
وسوسه
هر لحظه در وسوسه ربوده شدنم!
واین نگاه توست که هی بازم میدارد!
... ادامه
هستی را می مکمآی فقط چند قطره اشک...چند قطره اشک و حس همه سبکی هایی که و جود دارند و ظالمانه دیده نمی شوند!
... ادامه
رفتندلم می خواد هی برم برم
همیشه و همیشه برم
اشکم در اومد از گفتن این رفتن
رفتن رفتن رفتن
... ادامه
انگار سالهاست اینجام. انگار هیچوقت اونجا نبودم.
یا اونموقع خواب بودم یا حالا.
... ادامه
حس مالکیتآی چقدر دلم برات تنگ شده!
چقدردوستت دارم!
چقدر دوست دارم تو چشات نگاه کنم...
... ادامه
شکوفائی تندر انتظار غرق هستم
در سكوتی زيبا
دراتاق بسته !...
... ادامه
سهم ما از عشقنگاهت پر شده از اشتياق
شاد ترين دختر جهان شده ای
تو همه وجودت خوشحالی داره موج ميزنه....
... ادامه
لذت و رنج عمیقما ميتونيم عميقا لذت ببريم
می دونیم که رنجمان هم عميق خواهد بود!....
... ادامه
اینهمه زندگیاین همه پنجره...این همه خیابون...این همه راه....این همه زندگی ...
... ادامه
بیشمارﺑﻴﺸﻤﺎﺭ ﺷﻌﺮﻫﺎﻱ ﻣﻦ
ﺑﺮﺑﻴﺸﻤﺎﺭ ﺑﺎﺩﻫﺎﻱ ﻋﺸﻖ
ﺳﻮاﺭ ﮔﺸﺘﻪ اﻧﺪ و....
... ادامه
پرستوهای سرگردانﭘﺮﺳﺘﻮﻫﺎﻱ ﺳﺮﮔﺮﺩاﻥ
ﭘﺮﺳﺘﻮﻫﺎﻱ ﭘﺮﻳﺸﺎﻥ
ﻫﻤﻪ ﺗﺮﺳﺎﻥ...
... ادامه
واژه های سرگردانﻭاﮊﻩ ﻫﺎﻱ ﺳﺮﮔﺮﺩاﻥ
اﺑﺮاﻧﺪﻳﺸﻪ ﺭا
ﭘﻴﺮاﻫﻨﻲ ﺁﺑﻲ ﭘﻮﺷﺎﻧﻨﺪ
... ادامه
شعر وحشیو اﻳﻦ ﺑﺎﺭ
ﻛﺎﻏﺬﻫﺎ ﺭا
ﺑﺮﺩﻳﻮاﺭﻫﺎﻱ اﺗﺎﻗﻢ ﺩﻭﺧﺘم..
... ادامه
تعمیم تجربه هامن می آیم
من حرف خود را می زنم
من از تجربه های خود می گویم...
... ادامه
عجلهما را عجولانه می سازند
به دنیا می آورند
بزرگ می کنند....
... ادامه
ما همیشه محتاجیمما همیشه محتاجیم
وعشق همیشه محتاج است...
... ادامه
آخرین نفسشاید در آخرین نفس
بتوان بیرون راند....
... ادامه
گریزی نیستﮔﺮﻳﺰﻱ ﻧﻴﺴﺖ اﺯ ﺳﺮﺷﺖ ﻣﺎﻥ
ﺳﺮﺷﺖ ﻣﺎ ﻧﻘﻂﻪ ﺗﻌﺎﺩﻝ ﻣﺎﺳﺖ
... ادامه
سهم منﺳﻬﻢ ﻣﻦ
اﺯ ﺁﻧﻬﻤﻪ ﺑﻬﺎﺭ
ﻫﻤﻴﻦ ﺷﺒﻨﻢ...
... ادامه
دوستی ستاره هادوستاره
که به عم ما
یکسال ازهم رنجیدند
... ادامه
فلسفه تواز فلسفه ات می گریزم
نه فلسفه تو..
... ادامه
تجربهتجربه روبرویم بود
جسارت با من حرف می زد...
... ادامه
شب های ایرانیکودکان ایرانی
ای ایران
رقص های ایرانی
...
... ادامه
چشمان معصوم عشقکودکی در پیچ جاده منتظر بود!
با چشمانی معصوم و بیگناه...
... ادامه
لب های عشقمن از زمین کنده شدم
آنطرف آسمان رفتم...
... ادامه
پیدایت نیستمپیدایت نیستم
و انگار هیچگاه پیدایت نبوده ام !..
... ادامه
بهانههمه اش بهانه بود
بهانه ای برای عشق
که هیچ چهره ای نداشت!
... ادامه
شعرگفت میخواستی شعری بنویسی ؟...
... ادامه
دشت هایتﺩﺳﺖ ﻫﺎﻳﺖ ﻛﻮ؟
ﻋﺸﻖ ﺳﺮاﻏﺖ ﺭا ﻣﻲ ﮔﺮﻓﺖ!
... ادامه
سنگهنوز سنگی
در سایه سار درختی
بی هیچ انتظاری
... ادامه
ماهماه چه زیبا بود...من چه خوشحال...
تا خانه همراهی ام کرد ماه....
... ادامه
لحظه های عاشقانهبیشترین لحظه های عاشقانه را
با تو داشته ام
بیشترین شعر ها را با تو ....
... ادامه
باد و بارامما بودیم و باران و باد....با هم بود که گذر می کردیم از درختان....با هم بود که می رفتیم...
... ادامه
رویااﻳﻦ ﺭﻭﻳﺎ ﻛﻪ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻴﻜﻨﻢ
ﺧﻮاﺳﺖ ﺩﻳﺮﻭﺯﻡ ﺑﻮﺩ
ﺁﺭﺯﻭﻱ ﮔﺬﺷﺘﻪ اﻡ ﺑﻮﺩ!
... ادامه
خواست هاﺧﻮاﺳﺖ ﻫﺎﻳﻢ
ﺁﺭﺯﻭ ﻫﺎﻳﻢ
ﺭﻭﻳﺎﻫﺎﻳﻢ....
... ادامه
آسمان و نسیمﺁﺳﻤﺎﻥ
ﻫﻤﻪ ﺧﺴﺘﮕﻲ ﻫﺎﻳﻢ ﺭا
ﮔﺮﻓﺖ....
... ادامه
زوجما دریا را متلاطم کردیم
ما برامواج خفتیم...
... ادامه
باد باران ابر آسمان آبیمن بادم که درگیسوی تو می پیچم!
من بارانم که از اشک تو میریزم!....
... ادامه
امواج آرامما بی دغدغه و بی تشویش
به عشق می اندیشیم...
... ادامه
گرسنگی ها و تشنگی هاچقدر تشنه بودم
چقدر گرسنه ام....
... ادامه
همراز با بادهمراز با باد
من درعشق تنیده ام
تنیده است عشق درمن.....
... ادامه
گذشتههی می خواهم نگاه نکنم به گذشته و هی او نگاه میکند به من!
... ادامه
رهارهایم کرد
تا رها باشم....
... ادامه
خود فریبیگفتم در زندگی ات هیچکس را فریب ندادای ولی...
... ادامه
دوست داشتنت رادوست داشتنت را بردار و نگاهی بهش بینداز. نگاهی به این دوست داشتن های همیشگی .....
... ادامه
آفتاب می شویآفتاب میشوی و دلداری ام میدهی
ابر میشوی و اشک هایم را جاری می کنی
تا فقط بگویی من زندگی ام !
... ادامه
زیبایی توﺯﻳﺒﺎﻳﻲ اﺕ ﺭا ﺑﻪ ﺭﺥ م ﻣﻲ ﻛﺸﻲ
ﺗﺎ ﺭﺥ ت ﺭا ﺑﻪ ﺯﻳﺒﺎﻳﻲ ﺑﻜﺸﻢ?....
... ادامه
با تو بایدبا تو باید
ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩاﺷﺖ و ﻋﺎﺷﻘﺖ ﻳﻮﺩ...
... ادامه
عشق بازیما با عشق بازی نمی کردیم
عشق بود که با ما بازی میکرد.....
... ادامه
تکرار ناشدنیشتباه از آنجائی آغاز می شود که می خواهیم لحظه ای را تکرار کنیم...
... ادامه
اشک ناگزیرﻣﻦ اﺷﻚ ﻧﺎﮔﺰﻳﺮﻱ ﺑﻮﺩﻡ ﻛﻪ
اﺯ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﻓﺮﻭ ﺭﻳﺨﺘﻢ.....
... ادامه
آرزو و رویاﭘﻴﺶ ﺗﺮ اﺳﻤﺶ ﺁﺭﺯﻭ ﺑﻮﺩ و
ﺑﺮاﻳﺶ ﺭﻭﻳﺎﻳﻲ ﺑﻮﺩ...
... ادامه
گفتم نترسﮔﻔﺘﻢ ﻧﺘﺮﺱ
ﻣﻦ ﻫﻤﻴﺸﻪ اﻳﻨﺠﺎﻳﻢ
ﺭﻭﻳﺎﻳﻲ.....
... ادامه
التماسهمه
اﻟﺘﻤﺎﺳﻢ ﻣﻲ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﺮﻭﻡ
و ﻫﻴﭽﻜﺲ.....
... ادامه
رویاهایمﻣﻦ ﺩاﺷﺘﻢ ﺭﻭﻳﺎﻫﺎﻳﻢ ﺭا
ﻧﻔﺲ ﻣﻲ ﻛﺸﻴﺪﻡ
ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻛﻪ ﻣﻲ ﭘﻨﺪاﺷﺘﻨﺪ....
... ادامه
گریز و ناگزیرﻫﺰاﺭ ﺭاﻩ ﮔﺮﻳﺰ
ﺑﺮاﻳﺖ ﺑﺎﺯ ﻣﻲ ﻛﻨﻢ
ﻛﻪ ﻫﺮﮔﺰ
ناگزیرت نباشم
... ادامه
آسمان و منمن چشم در چشم آسمان و
آسمان چشم در چشم من
چه حس عمیقی بود
بین آسمان ومن
... ادامه
خیالچه خوبه که هیچوقت جلوی خیالت را نمی گیری و سد رویاهایت نمی شوی!
... ادامه
ای برادرﺧﻴﺴﻲ ﻫﺎﻱ ﺷﺒﺎﻧﻪ
ﺗﺸﻚ ﻫﺎﻱ اﺑﺮﻱ...
... ادامه
راز اینهمه زندگی!ین امروز این رابطه این زیبائی این راستی این دوست داشتن عمیق و ساده ای که پی منافع شخصی نبوده
... ادامه
زندگیبارها مرگ را در آغوشم نوازش کرده ام....
... ادامه
از همه مرزها گذشته بوداز همه مرزها گذشته بود
تا این رهایی وهم آمیز را ...
... ادامه
با تعجببا تعجب
نگاهش کرده بودند..
... ادامه
کو تا برسندکو تا برسند به این بی مرزی ها
به این رودخانه شفاف و صاف....
... ادامه
باشه بهش فکر می کنمﺩﻭﺳﺖ ﺩاﺭﻡ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﻘﻂﻪ ﺑﺮﺳﻢ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻲ ﻛﺴﻲ ﺑﻪ ﺷﻮﺧﻲ ﻳﺎ ﺟﺪﻱ ﻣﺮا....
... ادامه
با اینهمه عشق چه کنم؟با این همه عشق چه کنم؟!
با این همه اشک....
... ادامه
چهره عشقﭼﻬﺮﻩ اﺵ ﭘﻴﺪا ﺷﺪ
ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻛﻪ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻱ ﻋﻤﻴﻖ ﻣﺎﻥ...
... ادامه
تصاویر عشقفکر کردم که نه خواندی و نه دیدی و نه صدا کردی و نه عاشق بودی.....
... ادامه
خوابچشم های بی خوابت را با این فکرها که می کنی....
... ادامه
فگر تو ﺑﺎﺯ ﺩﺭ ﺳﺮﻣﻦ
ﻓﻜﺮ ﺗﻮ ﺁﻣﺪ
ﺑﺎﺯ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻣﻦ....
... ادامه
آغوش توﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮﺑﻮﺩ
ﺑﺮﻫﻣﻪ ﺩﺭﺩﻫﺎﻱ ﻭﺟﻮﺩ
ﻣﻲ ﺑﺴﺘﻢ ﭼﺸﻢ
... ادامه
عشقﺯﻧﮓ ﺭا ﻛﻪ ﻣﻲ ﺯﺩﻡ
ﺻﺪاﻱ ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺩ.....
... ادامه
مستانهﻣﺴﺘﺎﻧﻪ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺯﺩﻳﻢ
همه ﺷﺐ ﻫﻤﻴﻨﺠﺎ....
... ادامه
عشق را می گویمﻫﺮﻛﺲ ﻧﺼﻴﺒﺶ
ﺣﺮﻓﻲ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ...
... ادامه
یاد مرتضیﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺗﻮ
ﻣﻲ ﺭﻭﻡ ﻛﻨﺎﺭ ﺩﺭﻳﺎ
ﻗﺪﻡ ﻣﻲ ﺯﻧﻢ ﻣﺮﺗﻀﻲ.....
... ادامه
مرتضیﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺭا
ﺑﺮاﻳﺖ ﮔﺬاﺷت و ﺭفت ﻣﺮﺗﻀﻲ
ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺭا....
... ادامه
شیشه عطرﺷﻴﺸﻪ ﻋﻂﺮ ﺭا
ﺧﺎﻟﻲ ﻛﺮﺩ بر ﺳﺮﻡ
ﺗﺎ ﻫﻮاﻳﻲ ﻧﺸﻮم
ﻧﭙﺮﻡ !
... ادامه
تو امشب ساقی خود باشﺗﻮ اﻣﺸﺐ ﺳﺎﻗﻲ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺵ
ﻗﺮاﺭﻩ ﻣﻦ ﻧﮕﻢ ﺑﺲ ﻛﻦ...
... ادامه
قضاوتکفش هایم را در آوردم که قضاوتم نکنند ولی....
... ادامه
مگه میشه تو را دوست نداشتمگه میشه تو را دوست نداشت؟!
مگه میشه فراموشت کرد و گفت تو به راه خود......
... ادامه
خوددنبال زیبائی و عشق و سادگی و سبکی و دوست داشتن ها می گردی هرجا؟...
... ادامه
پرنده و ماهیﭘﺮﻧﺪﻩ اﻱ
ﺑﺎ ﺑﺎل ﻫﺎﻱ ﻣﺎﻫﻲ...
... ادامه
رهاییﻫﻤﻪ اﻳﻨﻬﺎ ﺩﺭ ﺑﻲ ﻭﺯﻧﻲ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ...
... ادامه
ﻟﺬﺕ ﭘﺎﻳﺪاﺭﺩﺭ اﺗﻮﺑﻮﺱ ﻛﻪ ﻫﺴﺘﻢ
ﺑﻪ ﺟﺎﺩﻩ ﻛﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻲ ﻛﻨﻢ...
... ادامه
ﺗﻘﺪﻳﺮ ﻋﺸﻖﻭﻗﺘﻲ ﻛﻪ ﺩﻳﺪﻣﺶ
ﻫﺰاﺭاﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺩاﺷﺖ...
... ادامه
دارائیﺁﻥ ﺑﺮﮒ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺭﺳﻴﺪ و
اﻭﻥ ﺭﻳﺸﻪ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﻱ و....
... ادامه
عاشقانه ناچاری ستعاشقانه ناچاری ست مانده راه
غریبانه و مه آلود....
... ادامه
همیشه رفتنهمیشه در رفتن بودیم و هنوز در رفتن هستیم و هنوز چشم ما به جاده است
... ادامه
ﭼﻬﺮﻩ اﺵ ﭘﻴﺪا ﺷﺪﭼﻬﺮﻩ اﺵ ﭘﻴﺪا ﺷﺪ
آنگاه که خنده های عمیق مان...
... ادامه
این همه عشقبااین همه عشق چه کنم؟....
... ادامه
شماتتﻫﻤﻴﺸﻪ ﻳﺎﺩﻡ ﻣﻴﺮﻩ ﻛﻪ ﺷﻤﺎﺗﺖ ﻧﻜﻨﻢ
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻳﺎﺩﻡ ﻣﻴﺮﻩ ﻛﻪ اﻧﺘﻘﺎﺩﺕ ﻧﻜﻨﻢ.........
... ادامه
حق زندگیمرزهای حساس زندگی.. ..نگاه های عمیق و پر از خواهش....در اوجیم یا فرود؟ ...چقدر می فهمیم؟...کجای رابطه هستیم؟....نه نهایتا هیچکس نباید بگذرد...هرکسی سهمی دارد!... حق عصبانیت هم باید بطور مساوی تقسیم شود!....حق قهر..حق آشتی...حق دوستی...حق زندگی...حق عشق و اعتراض.
... ادامه
دوست داشتنتدوست داشتنت قایم میشه هی در یه جای پنهان تنم
... ادامه
زیباییﺯﻳﺒﺎﻳﻲ اﺕ ﺭا ﺑﻪ ﺭﺥ م ﻣﻲ ﻛﺸﻲ
ﺗﺎ ﺭﺥ ت ﺭا ﺑﻪ ﺯﻳﺒﺎﻳﻲ ﺑﻜﺸﻢ?
ﻧﻘﺎﺵ ﻧﻴﺴﺘﻢ
ﻣﻲ ﺗﺼﻮﻳﺮﻣﺖ
ﺷﺎﻋﺮ ﻧﻴﺴﺘﻢ
ﻣﻲ ﻧﻮﻳﺴﻤﺖ
... ادامه
فاصلهﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﺎﻳﺪ
ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩاﺷﺖ و ﻋﺎﺷﻘﺖ بوﺩ
تو مراقب فاصله باش
و
من ﻣﺭاﻗﺐ ﻋﺸﻖ
... ادامه
اشکﻣﻦ اﺷﻚ ﻧﺎﮔﺰﻳﺮﻱ ﺑﻮﺩﻡ ﻛﻪ
اﺯ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﻓﺮﻭ ﺭﻳﺨﺘﻢ
ﻫﻴﭽﻜﺲ ﻧﻪ ﻣﺮا دﻳﺪ و
ﻧﻪ
ﺑﻪ اﻟﺘﻴﺎﻡ ﺩﺭﺩﻫﺎی او ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ
... ادامه
آرزوﭘﻴﺶ ﺗﺮ اﺳﻤﺶ ﺁﺭﺯﻭ ﺑﻮﺩ و
ﺑﺮاﻳﺶ ﺭﻭﻳﺎﻳﻲ ﺑﻮﺩ
و اﻣﺮﻭﺯ اﺳﻤﺶ ﺁﺭﺯﻭﺳﺖ و
ﺑﺮاﻳﺶ ﺩﻳﮕﺮ
ﻫﻴﭻ ﺭﻭﻳﺎﻳﻲ ﻧﻴﺴﺖ
... ادامه
نترسﮔﻔﺘﻢ ﻧﺘﺮﺱ
ﻣﻦ ﻫﻤﻴﺸﻪ اﻳﻨﺠﺎﻳﻢ
ﺭﻭﻳﺎﻳﻲ
ﭘﺸﺖ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻳﺖ
ﻛﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﻲ
ﺑﺎﺧﻴﺎﻟﺖ در ﻫﻢ ﺁﻣﻴﺰﻱ
... ادامه
ﻣﻨﺘﻲ ﻧﻴﺴﺖﻣﻨﺘﻲ ﻧﻴﺴﺖ
اﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺗﻮ ﻣﺤﺒﺘﻪ
ﻭﻟﻲ اﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﻣﻦ
ﻧﻴﺎﺯه و ﻟﺬﺗﻪ
... ادامه
گریزﻫﺰاﺭ ﺭاﻩ ﮔﺮﻳﺰ
ﺑﺮاﻳﺖ ﺑﺎﺯ ﻣﻲ ﻛﻨﻢ
ﻛﻪ ﻫﺮﮔﺰ
ﻧﺎﮔﺰﻳﺮﺕ ﻧﺒﺎﺷﻢ
... ادامه