دیشب ساعت 1 خوابیدم و ساعت 2 از خواب پریدم و شدم بیخواب!
تجربه می گفت قلت زدن و متوسل بزور شدن بی فایده است!
اول چند صفحه از دفترم را سیاه کردم و بعد هم تو همون رختخواب پرداختم به یوگا!
و آخرش هم آنقدر کتاب غرور و تعصب به زبان انگلیسی را با همکاری دیکشنری خواندم تا صبح شد و خوابم گرفت!
مهمانی ظهر دعوت به ماهواره شدم که اتفاقا فیلم بی تا را می داد که قبلا خیلی از آن شنیده بودم و حقا گوگوش خیلی قشنگ بازی می کرد و فیلم هم یه جاهائی با توجه به زمان خودش و در مقایسه با فیلم فارسی ها نکات قابل توجه داشت ولی در عین ناباوری یهو نوشت پایان!!! که البته بی سروته نبود چون سر داشت اگرچه ته نداشت!
فیلم بعدی گوزن ها بود! که حاوی بازی های خوب و فیلم نامه متهورانه ای نسبت به آن زمان بود! البته نمی دونم که کیمیایی آن را نیز به سفارش کسی نوشته بود یا نه؟!!! بنظر نمایش فیلم در زمان شاه عجیب می اومد! ولی من از شایعه پردازی بدم میاد! خیلی فیلم ها را هم اکنون نمایش می دهند که در تضاد با فرهنگ رسمی ست! حتما یه جورهایی بعضی اعمال به صلاح همه است که انجام میشه!
یه نکته دیگر توجه م را جلب کرد آنهم فرامرز قریبیان بود که بازی خوبی ارائه داد! و تو ذهنم که کنکاش کردم دیدم که تو کارنامه هنری قبل از انقلابش فیلم فارسی وجود نداره ولی در بعد انقلاب چرا!
و در فیلم های اخیر بازی او شاهکاره بخصوص در این آخرینش که فیلم شهر زیبا باشه. تعجب می کنم به اندازه لازم تو مجلات و محافل هنری اثری از تحسین کردن اونیست. من که نمی شناسمش اما بنظر میرسه توی اون باندهایی که از اعضاشون تعریف می کنند نباشه
امروزدر مجله زنان تیرماه ماجرای محمدخانی وهمسر مقتولش لاله و دوست دختر ظاهرا قاتلش شهلا را خواندم و مصاحبه جالبی که با محمدخانی انجام داده بودند و او را به تته پته انداخته بودند! این داستان نمونه روشنی ست از اوضاع فرهنگی و اخلاقی جامعه مان و حق و حقوقی که همینطور بی در وپیکر وبنفع یه عده بطور خاص و بضرر زنان بطور عام پخش وپلا شده
کتاب حاجی بابای اصفهانی را هم امروز دست گرفتم که بخوانم و هروقت تموم شد در باره اش خواهم نوشت
داداش عزیزم از اون طرف دنیا سفارش که بخونمش. سفارش های او همیشه برام عزیزند و پر ارزش
