ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

15 شهریور ماه 1383

بعد از مدت ها, ناپرهیزی کاری کردم!

 صبح ساعت 8.5 از خانه  زدم بیرون و ساعت 22.5 رسیدم خانه!
یعنی مرده ام رسید خانه!

 کار فکری , استرس, حق ناشناسی کارفرما و چانه زدن بی موردش و ایراد های الکی از گذشته گرفتن برای 2 ریال کمتر دادن به تو و سایرین

 دیدن و شنیدن خبرهای ناگوار از زندگی  کارگرهایی که اونجا ها کار می کنند

 اومدن توخیابون پرسروصدا ودود وشلوغ و مترو یی که قطارهایش با  ازدحام و نفس  جمعیت تورا خفه میکنند!

همه وهمه اینها مرا که بخصوص در سیستم عصبی دچار مشکل و ضعف هستم حسابی از پا می اندازند ومجبورم می کنند برخلاف میل قلبی یه قرص پروپانول برا ی تپش قلب و یه نیم قرص آلپرازولام برای کسب آرامش وخواب بخورم وبعد صبح با یه سردرد شدید و ضعف کامل جسمانی از خواب بیدار بشم!

صبح هنوز حالم خوب نبود! دیدم چاره ای جز خوردن یه دوره قرص پروپانول و فلوکستین ندارم!  استثنائا

یه لورازپام هم خوردم  تا بتونم مذاکره ظهر با یه کارفرمای دیگهای  روپیش ببرم!

نمی خواستم قرص خوردن را دوباره شروع کنم ولی چاره ای نبود!

ارتباط با امت کاسب و تحمل اخلاق کاسبکارانه اشان بعلاوه کم سوادی و بی شعوری شان بسیار برایم سخته و آزارم میده! بویژه وقتی که خود را به نفهمی می زنند و می زنند توی سر خدمات انجام شده! چون بارها از دیگرانشان شنیده ام که پشت  سر از خوبی و ارزانی خدماتم گفته اند!!

می خوام بگم لعنتی ها من آنقدر خوش بین و زودباور هستم که با یه تشکر خالی هم آرام می گیرم ! فقط بگید دستت درد نکنه خسته نباشی کار ما را راه انداختی و خوشحالیم که وجدان کاری داری!

آی دریغ از یه لبخند رضایت و ارج نهادن به کار دیگران تو این ولایت!

امروزپس از اومدن بخانه و یه 2 ساعتی خوابید!! یکساعتی یوگا کردم و سعی نمودم آرامش از دست رفته را بازیابم!