راننده تاکسی گفت: رفتم وام بگیرم به من گفتند تو نزدیک شصت سالته نمی تونیم بهت وام بدیم!
خانم مسافر1 گفت: شوهرم تا آخر دی که بشه از مرز پنجاه سال می گذره و دیگه بهش وام تعویض ماشین کهنه به جدید تعلق نمگیره! و من هی دارم این در واون در می زنم که دیر نشه!
راننده تاکسی ادامه داد: بله درسته خانوم منم نمی تونم تاکسی ام رو عوض کنم!! بهشون گفتم یکبارگی یک مهر باطل شد توشناسنامه ام بزنید وخیالمون رو راحت کنید!
خانم مسافر2 گفت : آقا من 47 سالمه رفته بودم یه جا برای کار که استخدام بشم. وتموم شرایط گفته شده را بیشترش هم داشتم گفتند: سن شما زیاده به درد کار ما نمی خوره! گفتم من هم خیلی تجربه کاری دارم وهم خیلی نیازمندم. گفتند:متاسفیم
خانم مسافر 1 گفت: اونا فقط دخترخانم های جوان را استخدام می کنند و اون هم آزمایشی! و سه ماه سه ماه عذرشون رومی خوان.
راننده تاکسی گفت: بد وضعیه.ما می دونیم چه خبره. ما که صبح تا شب تواین شهر می گردیم . ما که توخیابون ها رو نگاه می کنیم. ما که مسافرهای جور و واجور سوار می کنیم . خیلی درد دل ها وحرف ها می شنویم که باورشان واقعا برامون مشکله . در واقع نمی خواهیم باور کنیم چون زندگی از این هم که هست برامون سخت تر میشه!
منم یک کاره دراومدم گفتم خب همینه دیگه! همه باید زندگی کنند!! هم جوون ها حق دارند کار داشته باشند.
هم شما حق دارید که توان وتجربه دارید. اضافه کردم از کلیه مکاتب وایدولوژی های دنیا فقط قسمت های مضرش به ما رسیده! نه از مواهب سرمایه داری بهره مند هستیم نه از مواهب اقتصاد دولتی و سوسیالیستی
ونه از آرامش مذهبی!
آقای مسافر گفت: درست می گید و علاوه بر اینها مشکلاتی هم هستند که شکل جهانی دارند وفقط مختص ما نمی شند. فقط شاید به ما که می رسند شورتر می شوند.
هنوز پشت ترافیک بودیم و گپ می زدیم بدون اینکه بدونیم بعدش میخواد چی بشه!
یه شعار تبلیغاتی هست که می گه هر روز بهتر از دیروز و من که هیچگاه آدم بدبینی نبوده ونیستم این جمله از دهنم در می ره که هر روز گنگ تر از دیروز
