ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

26 دی ماه 1383

ساعت 15:05

حواسم نبود كه كامپيوتر خودمان نيست و خانه خودمان نيستم!

غرق شدم تو نوشتن و فراموشم شد كه صاحبخانه گفته بود اين كامپيوتر يهو ديوانه مي شود و بناي قهر و خاموشي مي گذارد!

خلاصه هرچه نوشته بودم به ناگاه با  ري ست شدن خود بخود اين كامپيوتر غريبه از بين رفت! و دنيا از آنهمه فضل و كمال من شد محروم!!!

ساعت 15:16

و باز محروميت دوباره دنيا از نوشته هايي كه در اين فاصله تايپ كردم و بخاطر ظاهر آرام اين كامپيوتر غريبه لزومي بر هر دقيقه ذخيره كردن آن نديدم!

دفعه اول از زيبائي پنجشنبه كوهستان و لذت عميقم نوشتم و.....

ودفعه دوم ري ست شدن كامپيوتر انگيزه صحبت در باره وجود غنيمت سانسور كه بهانه هر بي هنر مدعي هنر مي شود ، كردم!

چرا هر چه كه به ذهنم ميرسد را ننويسم؟ الآن چند تا فكر همزمان در حال تردد در مغزند كه سعي مي كنم همه اشان را ظاهر كنم!

هفته پيش در تنهائي مطلقم در جستجوي ريشه هاي اضطراب به هر كوچه اي از وجود و فكر سر زدم!

خودم شدم مشاور رواني خودم و با خودم دست به يه مصاحبه طولاني و بي پرده زدم!

تمام سوالاتي را كه مي توانستم حدس بزنم كه يه روانشناس ممكنه از آدم بكنه از خودم كردم و به آنها جواب دادم!

به كلمه تناقض رسيدم!  

ساعت 15:41

تناقض در رفتار

تناقض در آرزو و د رگفتار !
تناقض در انچه كه هستم و مي خواهم باشم يا مي خواهد باشم!

به من انتقاد مي كند.از واقعيت را مي گويد. از غلط بودن يا يكطرفه بودن يك رابطه حرف مي زند. همه چيز را لخت مي ريزد جلوي چشمانم!

من چشم مي بندم و او راست مي گويد!

من هر لحظه حافظه ام را پاك مي كنم واو آنها را از سطل آشغال در مي آورد و مي ريزد دوباره توي حافظه! 

من همه چيز را مي گذارم پاي حساب كلي و باز ضعف بشري و از خودم سلب مسئوليت مي كنم واو هي از انگيزه هاي رفتاري ديگران مي گويد!

من هي تلاش بر نديدن مي كنم و او هي دقيق مي شود بر هر چيز! و مرا وا مي دارد كه ببينم!

من نه مي توانم آني باشم كه او مي گويد و نه آني هستم كه فلسفه نهاني ام مي گويد!

فلسفه من چيست؟ و نهان من با چه فلسفه اي آرام است؟

در درجه اول غلطي و درستي فلسفه من مهم نيست!

 

ساعت 16:09

بلكه شناختن آن مهم است و اينكه كليه رفتارها و گفتارها و آرزوهاي من بر پايه آن باشند و مطابق با ذات و تربيت من!

بايد خودم باشم. رفتار خودم را داشته باشم. و آنچه را كه در نهان درست مي دانم يا در حد توانم  هست  انجام دهم! غير از اين يعني فشار بر خود و ايجاد تنش و اضطراب و ناراحتي براي خود و نهايت بهم ريزي  اعصاب نزديكان و دوستان خود!

هي از تعارف نداشتن و راحتي و سبكي حرف مي زنم و هي ناراحت و سنگين قدم برمي دارم!

ساعت 16:29

هر بار كه اين ساعت ها را مي زنم يعني اينكه چند جمله ذخيره نشده به  ديار نيستي پيوستند!

داشتم اندر باب فلسفه ام مي گفتم كه انگار يا صلاح نيست از آن بگويم يا قسمت!

بهتره يكبار سريع آنچه را كه نوشته ام دوباره خواني كنم و از خير ادامه بحث فلسفي بگذرم!

حالم خوبه! و تا برگردم تهران در اولين فرصت يه سر مي زنم به كوهستان تا حسابي سرم باد بخوره!

حرف ازش معلومه يعني حرفه!!!!

 اوني كه واقعيه حسه! حس و نفس!

اينجام وبلاگه! يه دفتر خاطرات روباز! يه جايي كه خودت رو خالي كني بدون اينكه خيلي در قيد و بند راست و ريستي هاش باشي!

من حرف زدم و نوشتم مثل هميشه و از همه چيز