ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

28 اردیبهشت ماه 1384

چقدر دلم میخواد همه چیز رو در مورد خودم بنویسم.

چقدر دلم می خواد از تاریخ تولدم بگم وبعد از کودکی هام حرف بزنم

چقدر دلم می خواد بگم که اولین بار کی عاشق شدم و سرانجامش چی شد

چقدر دلم می خواد از معلم هایی که دوست داشتم بگم و عطرهایی که می بردنم به آسمون

چقدر دوست دارم از همه چیز وهمه کس حرف بزنم

از همه زندگی که داشتم

از همه احساس ها و انگیزه هام

از همه تجربه ها و آرزوهام

و بگم که الان در باره رویاهای دیروزم چی فکر میکنم

بگم که نظر واقعی ام راجع به نزدیکترین ودورترین دوستان و فامیل هام چیه!

وچقدر دوست دارم که راحت باشم!

من چرا اینطوری نیستم؟

چرا اینطوری تربیت نشدم

چرا پر از دلسوزی ونگرانی هستم

چرا با یه بار سنگین از مسئله واندوه راه میروم

چرا حتی شادی هام نیز همواره ترسی را با خود حمل می کنند؟ 

همیشه می ترسم

من همیشه می ترسم که کسی از من رنجیده باشد

همیشه نگرانم که دوستی حرفم را نفهمیده باشد

وحشت می کنم از سوء تفاهم ها

میخوام بگم پر از احساسات دیوونه کننده ام

دوست دارم همون لحظه همون لحظه که حس شادی و سبکی بهم دست میده خودم رو رها کنم و اصلا به این فکرنکنم که کسی داره طور دیگه ای برداشت میکنه!

این برداشت های طور دیگه ست که هی سبکی رو از م می گیره و مزاحم مستی م میشه

این برداشت های طور دیگه ست که هی آزادیم رو ازم میگیره و غمگینم می کنه

 و چقدر دوست دارم که این نوشته هام کسی رو آزار نده !

قبول کنیم که یه موقع هایی هم اینطوری میشیم

واین موقع هام نیز لحظاتی از زندگیند

لحظاتی گریز ناپذیر که ممکنه برا همه پیش بیاد

بخصوص وقتی از خواب می پری ودیگه خوابت نمی بره

وباز بخصوص وقتی مورد استهزاء پشه ای واقع میشی که براحتی می تونه همه فکرهاتو خط بزنه وتورو از نوشتن باز بداره!