ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

16 آبان ماه 1384

يه صبح ديگه تو استکهلم. استکهلمی که هرگز از ديدن زيبائيش سير نميشم.من بطور عجيب و غريبی استکهلم را دوست دارم و خوشحالم که سوئد زندگی نمی کنم و می تونم توريست وار از نگاه کردن به اون لذت ببرم.

نمی دونم از حسم راجع به زيبايی استکهلم بگم يا برم تو عمق مثل مرغ همسايه هميشه غازه. يعنی غفلت هميشگی از زيبائی های اطراف و جستجوی همواره خوشبختی در دور دست! حتما اونهائی که اينجا زندگی می کنند به اندازه من چشم هايشان برای ديدن زيبائی استکهلم باز نيست همچنانکه شايد من جز آلودگی چيزی در تهران نبينم. ولی هميشه و هميشه دلم برای کوههای تهران تنگ ميشه. و برای خيابون ها و کوچه های بسيار متفاوتش و اونه همه تنوع آدم!!!

کاش تو ايران و تهران هم زندگی نمی کردم و مثل توريست ها ی ديگه از اون همه صحنه های عجيب و غريب بسان سرگرمی تازه پر از تعريف کردنی ميشدم برای دوستانی که منتظر بازگشتم بودم و يا می نوشتم در دفتر خاطراتم!!

حالا باز ميرم که قدم بزنم کنار آب و نگاه کنم به شهری که هيچ ساختمانی آسمانش را خراش نداده! و خودش را تماما به تماشا گذاشته که چشم ها پرشوند از آبی هايش و دل ها سبز از جنگل و صخره هايش.آرامش سرديست اين استکهلم . تنها سردی که دوستش دارم و دلگير نمی شوم از سرمايش.