ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

13 تیرماه 1385

می خوام از وبلاگم سوء استفاده کنم و تبديل به دفتر خاطراتش کنم! يعنی گزارش کارهای روزانه و هرچی که به ذهن مياد نوشتن و ملاحظه خواننده را نکردن! البته اونائی که وبلاگ من رو می خونند دوستايی هستند که اگر پيش هم بوديم شايد همين حرف ها را با هم می زديم.چون نامه نوشتن و شرح حال دادن برای تک تک دوستان وقت زيادتری ميگيره تصميم گرفتم از همين صفحه با هاشون حرف بزنم.

الان بيست روز ميشه که اومديم ونکوور. و ۲ روزه که برای خودمون صاحب خونه و زندگی شديم. يه هفته مناطق مختلف ونکوور بزرگ را ديديم و بعد تصميم گرفتيم تو نورت ونکوور خونه بگيريم. جايی که ميگن ايرانی ها ی بيشتری متمرکزند. که البته اين مسئله خيلی تو انتخاب ما دخيل نبود همونطور که نصايح دوستانی که می گفتند تو محله ايرانی ها نباشيد بر ما موثر واقع نشد! يه جائيه با قيمت مناسب نزديک اقيانوس و کوه و جنگل. نه خيلی خلوت و نه خيلی شلوغ و جائی که ميشه بدون ماشين زندگی روزمره را گذروند.

کرايه آپارتمان های يه خوابه منطقه از ۷۰۰ تا ۸۰۰ دلاره که ما طبقه اول يه مجتمع دوطبقه را گرفته ايم به ماهی ۷۴۰ دلار شامل آب و برق و گاز. ماهی ۲۵ دلار برای تلفن و ماهی ۳۰ دلار برای موبايل و حدودا ۴۰ دلار هم برای کابل تلويزيون و اينترنت هزينه های ديگه ما خواهند بود.

تازه وسايل اوليه آشپزخانه و خواب گرفته ايم و تا ۲ سه روز آينده تخت و ميز و صندلی و مبل و تلويزيون و کامپيوتر خواهيم گرفت.

اينجا امکان گرفتن آپارتمان مبله با ماهی ۸۵۰ دلار هم بود ولی ما ترجيح داديم که خودمون وسايل زندگی را فراهم کنيد.

وبگم که مجيد و آرزو تو کمک به ما در انجام کارهای فوق سنگ تموم گذاشتند. و باعث شدند که کلی تو پول و پا و دست و کمر و زانو صرفه جويی کنيم. و روحيه خوبی برای مقابله با مکان غريب داشته باشيم.

با قصه ای که بالا نوشتم طبيعتا هنوز دنبال کار نرفته ايم و مشغول خوردن از جيب هستيم. ولی جای نگرانی نيست چون با پول پايين ترين شغل که ماليات دررفته ساعتی ۶ دلار ميشه هم می توان زندگی کرد وقتی بدونيد قيمت يه مرغ کامل ۷ دلاره. برای داشتن شغل خوب قبل از داشتن هر نوع تخصصی بايد زبان را در حد مناسب بخصوص شنيداری و گفتاری بلد بود. کارهای متوسطی هم می توان با ايرانی ها داشت که فعلا از تخصص هم استفاده کنی. ولی اونوقت زبان ياد گرفتن و وارد جامعه کانادائی حتما به تاخير خواهد افتاد.

تا اينجا را داشته باشيد تا بعد. تا فرهنگ ايرانی که می خواد بره کانادا تو من بيداره اينارو براتون بنويسم که مسلم تو آينده مثل بقيه يا فراموش می کنم چرا و چگونه او مدم و يا بی وقت و بی خوصله ميشم!! فردا را واقعا نمی دونم چه جور خواهم بود! اثر محيط و سيستم و مسائل آن آنقدر قويه که هرگز نمی توان بطور واقعی محاسبه اش کرد.