ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

8 خرداد ماه 1386

دیگه دارم تو ونکوور یه ساله میشم! البته هنوز دوهفته ای مونده. ولی قصد دارم هر از گاهی  از تجربه هایم بنویسم که شاید برای بعضی از دوستان مفید باشه. بخصوص اونهائی که خیلی اهل پرس و جو هستند! و بیشتر از اطلاعات کلاسیک و قانونی دنبال وقایعی هستند که عملا اتفاق میافته. من هم می خواهم بدون تعصب و بدون اینکه در نظر بگیرم که قبلا چه فکر می کردم یا چی گفته ام از امروز و موقعیت کنونی بگویم. البته باید در نظر گرفت که ممکنه بعضی اتفاقات فقط اتفاق بوده باشند و برای یکبار افتاده باشند و با احتمالی در این حدود باز ممکن بشوند.

میشه اینجا که اومدی بلافاصله و در عرض کمتر از یکهفته بروی سر کار!

میشه از همون هفته اول کار نکنی و دنبال وام بانکی برای تحصیل تو کالج یا دانشگاه باشی و پس از یکماه همه چیز ردیف شده باشه

میشه سرکاری بروی که بتونی پس از ششماه کار کردن برای ۵ ماه بعدیت حقوق بیکاری بگیری و فرصت پیدا کنی که به زبان و طراحی زندگی آینده ات در اینجا بیاندیشی. 

میشه در دورانی که داری حقوق بیکاری میگیری دنبال برداشتن یه دوره یکساله تو یه کالج معتبر باشی که هزینه آن بعلاوه هزینه زندگی تو در این یکسال را همون اداره ای که به تو حقوق بیکاری میده  بپردازه

میشه در زمانی که فقط درآمد تو از حقوق بیکاری ۸۰۰ دلاره بری یه اتاقی تو یه خونه ای که دو نفر خارجی دیگه هم زندگی می کنند با ۳۵۰ دلار کرایه کنی و با بقیه پولت هم زندگی را بدون مشقت زیاد بگذرانی! خب این دیگه بستگی به رابطه تو و پول و زندگی و کیف کردن هات داره!

میشه کارت ماهانه اتوبوس و ترن هوائی و اتوبوس دریائی داشته باشی و هر جای شهر که خواستی بری و بگردی و راحت باشی و فکر نکنی که حتما باید ماشین داشته باشی!

هنوز خیلی از این میشه ها  هست که باز خواهم نوشت تو یه فرصت دیگه