تصوری که اوائل از یه مکزیکی داشتم یه آدم قدکوتاه شانه پهن و با یه گردن کلفت و خیلی کوتاه بود که مثل پنگوئن هم را ه میرفت و دربدر دنبال رقص سال سابود! این تصویر با تصویر مکزیکی های تو فیلم زاپاتا و بعد فیلم بابل طوری قاطی شده بود که فیلم فریدا نمی تونست تصویر دیگری از مکزیکی ها بهم بده. تبلیغات آمریکائی و شنیده هایم در مورد فقیر بودن و بیسواد بودنشان هم دلایل دیگه ای بودند که تصویر یه مکزیکی را حسابی تو ذهنم مغشوش کرده بود.ولی تو کالج زبان جدیدی که میرم یه آدم های دیگه ای دیدم که فقط تو خونگرمی و صمیمیت شبیه اون مکزیکی های قبلی بودند! چهره هاشون کاملا متفاوت بود و سطح سواد و فرهنگ شون هم همچنین.
می خوام بگم اونها و سایر ملیت ها هم در مورد ما و شکل و شمایل و عقاید و حتی اینکه کشور ما چه شکلیه و ما چطور زندگی می کنیم تصاویر بسیار پرت و غلطی دارند .من امروز چندتا کتابچه که وزارت ارشاد چاپ کرده بود بردم سرکلاس و به بچه ها نشون دادم ایران چه جور جائیه و چه اقوام متفاوتی در اون زندگی می کنند و چطور تا کنون در این ۲ سه هزار سال تاریخ جنگ قومی نداشته ایم. اون همه آثار تاریخی و بعد نماهائی از تهران و طبیعت های مختلف براشون خیلی جذاب بود.چند نفرشون گفتند کشورشما مثل مصر قدیمیه و خیلی تاریخ داره!و خانم روس بهشون گفت اگر همه دبیرستان را تاریخ ایران بخونید باز کمه! خوبه که این بلوک شرقی های باسواد اینجا زیاد پیدا میشن. همیشه قوت قلب هستند.
و می خوام بگم چقدر تصویر غلط از همه چیز تو ذهن من و شما و همه مردم دنیا وجود داره . تو هر زمینه ای که فکرش را بکنیم. دلم میخواد بیشتر وقت داشته باشم و هر روز کلی از مکالماتی را که بین ما ملیت های مختلف رد و بدل میشه را بنویسم. ضمنا تعداد این ملیت هائی که من اینجا ملاقات کرده ام شد ۵۶ تا که تو اولین فرصت لیستشون را می نویسم.
