ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

11 آبان ماه 1386

دختر ژاپنیه می گه از پخت و پز و تمیز کردن خونه بیشتر لذت میبره تا کار بیرون. ترجیح میده وقتی ازدواج کرد شوهرش کار بیرون را انجام بده و اون تو خونه کار کنه و با یه شغل نیمه وقت

دختر مکزیکیه می گه تو فرهنگ ما به مردها خیلی بیشتر از زن ها اهمیت میدهند . تو خونه ما برادرم مهم تر از منه با اینکه من باهوش ترم و تحصیلاتم هم بهتره

دختر ونزوئلائی می گه فرهنگ ما نیز مرد سالاریه. 

پسر ژاپنیه می گه من اعتقاد به برابری تو همه کارهای خونه و نگهداری بچه دارم.

دختر فیلیپینیه میگه خانواده خیلی برای ما مهمه. ما همه به هم کمک می کنیم. برای هر عضو خانواده که نیاز داشته باشه پول می فرستیم. میگه ما را از بچگی به کارهای سنگین عادت میدن. میگه برادرم که تو کشتی کار می کنه پول میفرستاد که من و خواهرم درس بخونیم. من هم الان پول می فرستم برای خواهرم که شوهرش مرده و ۴ تا بچه داره 

یه دختر چینی هم که تو ونزولا بدنیا اومده و خودش را ونزولائی می دونه به معلممون گفت چرا آمریکائی ها و کانادائی ها هیچی از جغرافیا و سیاست نمی دونند!

یکی گفت  اونا دارن زندگی شون رو می کنند. سرگرمی های خودشون رو دارند.

پسر روسه گفت اینجا بچه ها پدر و مادرشون رو رها می کنند.

خانم معلم انگلیسی  کانادائی شده ما گفت نه فقط نحوه زندگی ما فرق می کنه. من سالی ۲ هفته را با پدر و مادرم سر می کنم و تو اون ۲ هفته تمام وقت با اونها هستم.  ما مرتب از حال هم خبر داریم.

چینیه پرسید شما چرا از انگلیس به کانادا مهاجرت کردی ما چینی ها اولین جائی که دوست داریم بریم انگلیسه. خانم معلم انگلیسی شصت و چندساله ما گفت تو انگلیس جامعه خیلی طبقه طبقه است و من از آداب و رسومشون و فضولی هاشون تو زندگی م خوشم نمی اومد. گفت حتی پارسال که رفته بودم انگلیس خونه خواهرم وقتی غذا را زودتر از بقیه شروع کردم به خوردن  خواهرم مرا سرزنش کرد!

دختر الجزایریه که ریشه اش فرانسویه الجزایر را بیشتر از فرانسه دوست داره

دختر برزیلیه میگه من موسیقی تون رو دوست دارم

معلم یه کلاس دیگه  تو جشن هالوئین میگفت من عاشق غذاهای ایرانی ام.

خانم همون آقا معلمه از من پرسید شما سزاریا را از کجا می شناسید؟

من برای صحبتم  تو کلاس در باره ایران حرف زدم. سه دقیقه فرصت من شد نیم ساعت و بعد هم بچه ها تقاضا کردند که فرداش دوباره ادامه بدم!

خانم لهستانی و آقای مجارستانی نمی دونستند که ما به کشورشون میگیم لهستان و مجارستان. و من با پز پنهانی گفتم ما کشوری قدیمی هستیم و کشورها را به قومشون صدا می زنیم!! نمی دونم از کجام این حرف رو دراوردم!! ولی خانم لهستانی به کلمه لهسا توجه کرد و آقای مجارستانی به کلمه مجار و هردو خوشحال که ریشه را یافته اند!

و من می گم  همون  تقسیم بندی ها و فرق هائی که بین آدم ها از لحاظ رفتار و شعور و لیاقت دوست شدن و...سلیقه هاشون تو کشورمون حس می کردم اینجا و برای همه ملیت ها هم هست. ملیت نمی تونه برام ملاک دوست بودن و دوست داشتن کسانی باشه یا نباشه

فقط ممکنه یه چیزهائی را تو یه ملیت هائی بیشتر یا کمتر پیدا کنم!!!