ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

25 آذر ماه 1390

سفر...مردم..درد دل...به این کلمه درد دل تو زبانمون که نیگاه می کنم میبینم چقدر بیان گر فرهنگ ماست. یعنی مردم میان با تو دردهاشون رو میگن!! یعنی قرار نیست به تو بگن گه فلان روز چقدر حالشون خوب بوده و کیف کردن! یعنی اگر درد نداشتند معلوم نبود که به باد تو باشند یا مشتاف دیدنت!!!!!  نه نمی خوام به این سختی که گفتم در مورد فرهنگمون قضاوت کنم!!! ولی دوست دارم چند نکته و تجربه رو که بیشتر هم تو همین سفرهای به ایران و جاهای دیگه بدست میاد و بصورت ناگهانی وارد زندگی مردم میشی بگم.

تجربه من اینه که..در حقیقت فکر می کنم بهتر اینه که به این نکات توجه کنم که هر جا میرم بعنوان کسی که داره به اونها و زندگی شون و شرایطوشن از بیرون نیگاه می کنه به انها از چیزهای  بگم که چقدر خوش به حالشونه ونه از چیزهائی که ندارن!!‌ چون تجربه ام میگه بیشتر ادم های می دونند که چی ها رو ندارن ولی نمی دونند که چی ها رو دارن!‌ تازه اگره هم ندونند که چی ها رو ندارن بهتر از اینه که بدونند و نتونند برا داشتن اونها کاری بکنند!!!  

یعنی به خودم میگم اگه میتونی زندگی رو براشون قابل تحمل تر و شیرین تر کن و نه سخت تر. تعادلشون رو بهم نزن اگه امکان داشتن تعادل بهتری براشون فراهم نیست!

خلاصه بهشون یادآور ی کن که چه شرایط و امکانات و داشتن های خوب و حسرت انگیزی دارن ولی نگو که از چه امکاناتی محرومند!! چون احتمالا می دونند که چی ندارن و گفتن تو فقط نمکی بر زخمی ست که سعی کرده اند فراموشش کنند و اگر هم ندونند تو داری تعادل و خوشبختی شون را بهم می زنی ! تو که می دونی نمی تونی تعادل جدیدیی براشون برقرار کنی!

حالا به خودم که دیگه حسابی دارم مارکوپلو میشم و هی د رمکان ها ی جدی قرار میگیرم و و ارد زندگی دوستان و فامیل هائی میشم که مدت هاست ندیده مشان میگم سعی کن نکات مثبتی را که دارن و امکانات و شرایط و زیبائی هایی را که تو محیطشان میبینی بهشون بگی و بگی گه چقدر حسرت انگیز ه داشتن اینها و زندگی را شیرین تر و حداقل تحمل پذیر تر کنی. تو که همه را دوست داری و آرزوی آرامش و خوشبختی همه را داری