ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

30 فروردین ماه 1392

صبحی به زحمت بیرون شدم از رختخواب! سختم بود!‌ولی تصمصیم را گرفته بودم که وقفه ای در دودیدن و شناویدن م نیافتد. در واقع وقتی خودم را تصور کردم که دارم کنار دریا میدوم و باسکوت و  پرندگان  ودرختان و سنگان و موج های صبحگاهی همراهم , در جا برخاستم و زدم بیرون.

نم نم بارونی می اومد و از چهره هائی که هر روز این موقع می دیدمشون و صبح بخیری می گفتم کمتر خبری بود. من هر زوز صبح که می دوم به هرکس که می رسم یک گود مورنینگی میگم. بعضی ها هدفون دارند یا به  نفس نفس افتاده ان دستی برایشان تکان می دهم . برایم آنقدر اهمیت ندارد که کس دیگری پیشقدم سلام و صبح بخیر باشد یا نه. ولی می دونم که برخی نمی دانند که میشه اینطور هم بود و زندگی را گرمتر و لذت بخش تر کرد. تن های مختلف صداهائی که پاسخم می دهند سرگرمی جالبیه برام. و واقعا به بعضی صدا ها عادت کرده ام. یه جورهایی گرم و صمیمی اند که انگار سال هاست با هم دوستی عمیق داریم.میشه به همین سادگی باشه ولی چرا نیست؟ چرا آنقدر سخت میگیریم؟ چرا آنقدر میپیچیم خود را داخل خود و هزار اما و اگر و شاید برای رابطه درست می کنیم. 

یه جورهائی دارم فرق ها و چرائی های شرق و غرب یا شرقی و غربی را بهتر می فهمم. یک زمانی حتما شرقی و غربی وجود نداشته و فرهنگ ها کمابیش شبیه یکدیگر بوده اند. و زمانی که غربی ها اصلاحات را شروع کردند و به حق فرد بودن پی بردند و فردیت را هی بیشتر و بیشتر در زندگی اشان جا دادند و از جمع بودن گریختن تا بر کیفیت زندگی اضافه کنند طبیعتا کمبودهای پیش آمد که از جمع نبودن نشات می گرفت. و همین شد فرهنگ شرقی و غربی. 

حالا اگرما شرقی ها بی ترس  و  اونا غربی ها  بی غرور به سمت هم حرکت کنیم  اتفاق خوبی خواهد افتاد و به تعادلی و آرامشی برا ی همه خواهیم رسید 

من دوست دارم و دلم می خواد  که هم شرقی باشم و هم غربی. 

The Other Woman 

No Strings Attached

Original Sin