ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

5 تیرماه 1392

دراین دو سه روز برای آگهی اجاره ای که زده بودم سی نفر بهم ایمیل زدند که رویهمرفته چهل تا میشد! و من از بین آنها یه ده نفری را انتخاب کردم که بیایند و اتاق را ببینند!‌ دو تا زوج فرانسوی یه زوج آلمانی ویه دو ‍پسر آلمانی و یه پسر هندی یه مکزیکی یه چینی و یه دختر آلمانی و یه دخترایتالیایی تا کنون اومده اند و خونه را دیدند. اون فرانسوی ها که خیلی از خودشون شوق و ذوق نشان دادند زنگ زدند که محل دیگری را پیدا کرده اند و یکی دیگه از فرانسوی ها گفتن که امشب خبر میدهند. وهندی و مکزیکی و چینی همون موقع ابراز علاقه کردند که اتاق را اجاره کنند که گفتم هروقت تصمیم نهایی شد خبرشان می کنم. بقیه هم قراره که امشب مرا خبر کنند! ولی نظرم بیشتر با پسر چینی هست که دانشجوی سال آخر دکتری و بسیار مودب بود و احتمالا تمیز. تنها اشکال ممکن اینه که بخواد غذا درست کنه وگوشت خوک تو قابلمه بذاره!!! دیشب یه مسیج دادم که احتمالا انتخاب منه ولی گوشت خوک بار میگذاره یا نه؟!!  بدم نمیاد به هیچکدم ندهم و همینطور آگهی بگذارم و آدم های جور واجور بیایند و قصه شان را بنویسم!!! من قبلا تجربه همخونگی با روس و چینی و کروات و هندی و عربستانی و ایرانی وکانادایی و آلمانی و سفید اهل آفریقای جنوبی و فرانسوی و برزیلی و اسپانیایی داشته ام که میتونم کمی حکم کلی بدهم و بیشتر بگم که خصایل وشخصیت فردی بیش از نژاد و ملیت تو رابطه موثره. و البته ملیت و فرهنگ قومی را منکر نمیشم ولی تاثیرش را حداکثربیست وپنج درصد تو تنطیم رابطه هام میبینم. هرسه همخونه عربستان سعودی که در زمان های مختلف البته کوتاه داشتم خوب بودند ولی کاملا متفاوت ازهم.البته ملیت شان بسیار قوی تر از بقیه در رفتارشان تاثیر داشت! اعتماد کاملی داشتم بهشان. منچو و اوای  اسپانیایی  هم  از بهترین دوستان من هستند و باهم در ارتباطیم و مرتب از من می خواهند که بروم نزدشان. نیکلای فرانسوی و کارول برزیلی هم همینطور. هنوز در ارتباط بسیارنزدیکی قرار داریم. آلمانی ها هم خیلی بی دردسر بودند و تقریبا اصلا کاری بهم نداشتیم و فقط یه رابطه احترام آمیز همسایه ای! وتنها ایرانی هم مدتی تو خونه من بود فردی مشکل ساز بامزه ناراحت خیلی حرف بزن با صدای بلندی که آخرها واقعا برام سخت شده بود و خودش گفت تو تنها کسی بوده ای که مرا تحمل کرده ای! ضمن اینکه آدم خوبی بود ولی بسیار غیر قابل پیش بینی برای همه. ولی نباید نتیجه گرفت که ایرانی ها همه همینطورند! این یکی اینطوری بود. چند روز پیش هم تفن کرده و ایمیل که آگر اتاق خالیه خوشحال میشه برای چند ماهی بیاد نزد من! البته هنوز تو ایرانه. خب معلومه که حداکثریه هفته میتونم پذیرایش باشم و نه بیشتر. مطمنا اذیت خواهم شد! مشکلم با دو تا از عربها هم با صدای بلند حرف زدنشان بود که کاریش نمیشد کرد! خوب شد که فقط یکماه با من بودند! واعتراف کنم که فامیل های یکی از اون عربها که پسرعمو هایش میشدند همینطور تخمه شکسته بودند و ریخته بودند تو سالن و ردشان بود تا تو آسانسور!! و من از دم در آپارتمان تا آسانسور را سریع جاروب کرده بودم که کسی نبینه! فقط تعجب کرده بودم!‌ همین را هم بهشون گفتم! گفتم یعنی تو خونه خودتون هم همین کاررا می کردید اگر بودید؟! وپرسیده بودم اصلا تا کنون تو ونکوور حتی تو خیابون چنین صحنه هایی را دیده بودید که تخمه شکسته بشه و پوست هاش بیافته رو زمین؟!  با این همه بچه های خوبی بودند در راستای خودشان!

اون دکتر هندی که بنظرم بیشتر پاکستانی می اومد اونقدر کثیف بود که آنموقع من اون خونه ای را که خیلی دوست داشتم بخاطرش ترک کردم. فقط ده روز طول کشید! چون دیدنش و رفتارش بسیار آزاردهنده بود! خوشحالم که حالا این من هستم که تعیین می کنم کی بیاد و کی بره!!! به هرحال یک هندی یا پاکستانی بود از میان یک میلیارد آدم دیگه از ملیتشون. پس قضاوتی نکنیم! اون اوکراینی هم بیشتر شبیه آلمانی بود هرچند کمی گرمتر و شریکتر. واون اولین همخونه که فقط یوکسلاوی می دانستمش و در واقع کروات بود عاشق ایران و ایرانی وتاریخ و فرهنگ ما.

کانادایی ها اولیش ریموند نویسنده بود که بسیار رابطه صمیمانه و خوبی داشتیم ولی بشدت الکلی بود و گاهی وقت ها با خودش قاطی می کرد که یک شب واقعا مجبور شدم جمعش کنم! و بعد ها همیشه ممنون رفتار من بود!! دومی هم با دوست دخترش قهر کرده بود و یک ماهی تو همین خونه بود. وباهاش که حرف میزدم میدیدم با همه لاف آزادی و داشتن دوست دخترهای دیگه میزنه فقط عاشق همونه. بهش هم گفتم! گفتم همین یکماه براش کافی خواهد بود و بعد برخواهند گشت. من هرگز نفهیمدم براستی دختره اون را انداخته بود بیرون یا این قهر کرده بود! به هرحال الان دوتا بچه دوقلو دارند!  ولی فکر نمی کنم بخواهم ریسک با کانادایی بودن بکنم چون خیلی حضورشان سنگین و با ریخت و پاش بود! البته آدم های خوبی بودن حتی همین مارک!