ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

31 مرداد ماه 1392

آخرش این بیانکا مرابا غذاهای چرب و پرملاتش میکشه!‌ صبح تا بخود بیام  صبحانه و چای زنجبیل با لیمو عسل رومیزه که خوب این خوبه و عادتیه که از من گرفته!! ظهر یه کاسه گنده سالادی که همه چیز توشه و اما ساعت 7 ؟!! ساعت هفت یه بشقاب که اینا  گوله گوله توش چیده شده بود:1- هموس 2-ماست یونانی با سرو پیاز فراوون3-سالاد یونانی4- پلو اسپانیایی بسیارتند با پیاز و فلفل دلمه ای چرب و چیل 5- فلافل 6- نون پیثا 7- آبجو تگری. شب قبل هم این بساط با رون گنده گریل روغنی مرغ و یه سری چرب و چیل دیگه! البته قبلا هرروز  صبح دوتاتخم مرغ پای اصلی قضیه بود چندین مخلفات دیگه که بیشتر به شام اشرافی میخورد تا صبحونه. چندین بار که با سرعت و زودتر از او نون و پنیر و یه لیوان شیر گذاشتم جلوی خودم فهمید با اینکه میگم غذاهایش خوشمزه اند و تشکر می کنم ولی دوست ندارم مرتب اینقدر سنگین بخورم!

آنچنان از دونه دونه ادویه ها و دونه دونه موادی که استفاده میکنه با لذت تمام حرف میزنه و بوهای اونها رو تفسیر میکنه و از هماهنگی رنگ های اونا میگه که دلت نمیاد دستشو رد کنی و دلش رابشکنی! اصلا هر موادی ر از جای مخصوصی میگیره که دقیقا ماده مورد نظرش از نطر رنگ و بو و ارزونی  باشه!

به هرحال افتادم تو دست انداز خوردن هایی که عادت نداشته ام و سعی می کنم جوری که ناراحت نشه خودم رو بکشم کنار و غذاها را اونجور که خودم قبلا درست میکردم و از اینهمه روغن و ادیه عاری بود درست کنم!‌ هرچند چاره ای برای تحمل کردن یه یخچال خیلی پرندارم! ویا آشپزخانه ای که روی میزش یه عالمه وسایل آشپزی یا مواد غذایی منتظر پخته شدن باشه!  

خب باید یه باردیگه و یه جور دیگه هنرم رو در کنترل اوضاع بخودم نشون بدم طوریکه بیانکا اصلا ناراحت نشه!‌نه اینکه ناراحت بشه ولی این شوق های بچه گانه اش را از دست نده!‌ شوقی که خوشحاله که میتونه به یه نفر دیگه خدمت کنه!  درسته که از من میخواد که دست به ظرف ها و آشپزخانه نزنم که خودش همه کارها را بکنه!‌ولی  خب زیر بار این یکی از اولش نرفتم!